فیک عزرائیل
فیک : عزرائیل
پارت:[14]
کوک اومد ا.ت رو پرت کرد رو تخت میخواست باهاش سکس کنه اما ا.ت پریود بود و فقط این قضیه لازم بود که کوک
ا.ت: ددی من پریودم
کوک: چییییی*عصبی*
ا.ت: من پریودم ببشید*بچگونه*
کوک: اشکال نداره فقط درد میکشی ولی لذت هم داره
ا.ت: آ ....آخه
کوک: هیششش*دسشو گزاشت رو لب ا.ت*
کوک شروع کرد: ای کافر اگه میخواید بیاید پیوی بگید براتون بفرستم
بعد اهم اهم
کوک: خیلی خوب بود وایی ولی چه تنگ بو......... چرا گریه میکنی دخترم
ا.ت: ساکت بابای تو منو کردی با اینکه پریودم *گریه*
کوک: سرشو گزاشتو رو سینه ام و نوازش کردم کم کم خوابش برد منم گرفتم خوابیدم
*دوساعت بعد*
ا.ت: بیدار شدم دیدم تو بغلشم خیلی بی رحمی بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و در اومدم تا غذا درست کنم
کوک: بلند شدم دیدم ا.ت نیست خیلی ترسیدم بعد صدا آشپزی اومد خیالم راحت شد رفتم حمام بعد ۳ مین در اومدم و رفتم پایین
کوک: سلام دختر کوچولوم
ا.ت: اوم سلام(سرد)
کوک: ا.ت قهر نکن دیگه هوم؟
ا.ت: نمیخوام برو بشین تا غذارو برات بیام(سرد)
کوک: بیا اینو بگیر آشتی کن( یه نوتلای بزرگی اورد جلو)
ا.ت: واییییی واقعاااااااا( ذوق سگی🤌😂)
کوک: آره بیا کوچولو وایییی گشنمه عه پنکیک درست کردی آخجون
ا.ت: اره بابای برو بشین تا برات بیارم
کوک: ممنون کوچولو
ا.ت غذارو اورد کوک خورد و ا.ت رفت تو اتاق کوک بعد غذا دنبالش رفت که دید..............
پارت:[14]
کوک اومد ا.ت رو پرت کرد رو تخت میخواست باهاش سکس کنه اما ا.ت پریود بود و فقط این قضیه لازم بود که کوک
ا.ت: ددی من پریودم
کوک: چییییی*عصبی*
ا.ت: من پریودم ببشید*بچگونه*
کوک: اشکال نداره فقط درد میکشی ولی لذت هم داره
ا.ت: آ ....آخه
کوک: هیششش*دسشو گزاشت رو لب ا.ت*
کوک شروع کرد: ای کافر اگه میخواید بیاید پیوی بگید براتون بفرستم
بعد اهم اهم
کوک: خیلی خوب بود وایی ولی چه تنگ بو......... چرا گریه میکنی دخترم
ا.ت: ساکت بابای تو منو کردی با اینکه پریودم *گریه*
کوک: سرشو گزاشتو رو سینه ام و نوازش کردم کم کم خوابش برد منم گرفتم خوابیدم
*دوساعت بعد*
ا.ت: بیدار شدم دیدم تو بغلشم خیلی بی رحمی بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و در اومدم تا غذا درست کنم
کوک: بلند شدم دیدم ا.ت نیست خیلی ترسیدم بعد صدا آشپزی اومد خیالم راحت شد رفتم حمام بعد ۳ مین در اومدم و رفتم پایین
کوک: سلام دختر کوچولوم
ا.ت: اوم سلام(سرد)
کوک: ا.ت قهر نکن دیگه هوم؟
ا.ت: نمیخوام برو بشین تا غذارو برات بیام(سرد)
کوک: بیا اینو بگیر آشتی کن( یه نوتلای بزرگی اورد جلو)
ا.ت: واییییی واقعاااااااا( ذوق سگی🤌😂)
کوک: آره بیا کوچولو وایییی گشنمه عه پنکیک درست کردی آخجون
ا.ت: اره بابای برو بشین تا برات بیارم
کوک: ممنون کوچولو
ا.ت غذارو اورد کوک خورد و ا.ت رفت تو اتاق کوک بعد غذا دنبالش رفت که دید..............
- ۱۹.۶k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط