جناب تابستان سلام. هنوز نیامده ای اما شنیده ام همین نزدیک
جناب تابستان سلام. هنوز نیامده ای اما شنیده ام همین نزدیکی هایی. شاید آخرین عوارضی را داری رد می کنی. شاید هم به خاطر گرمای هوا، یه گوشه و کناری توقف کرده باشی. هر کجا هستی انشاء الله به سلامت به اینجا برسی.
راستی سرخی صورتت برای چیست؟ نکند به خاطر گرمای هوا سوخته باشی. اما نه... من که فکر نمی کنم این طور باشد. فکر کنم این بار سرخی صورتت از شرمندگیست. آخر شنیدم وقتی از چهار راه می گذشتی چشمت به پسر روزنامه فروش افتاد. از خیابان کناری که می گذشتی، پسرکی که دستمال کاغذی های جیبی اش را حراج زده بود، دیدی. دستمال هایی که نه اشک های من را پاک می کردند و نه مرهم اشک های او بودند.
جناب تابستان، این بار که می آیی، کمی از بازی های کودکانه ات را به این مرد های کوچک ببخش. سعی کن یک فال حافظ هم از دختری که پشت چراغ قرمز ایستاده بخری.
جناب تابستان زود تر بیا. تیرت را از کمان آرش بگیر و به ماه های سال ما بزن. با مردادت آتش به پا کن تا همه دل به دریا بزنند و باز روزهای شهریوری. راستی برای شهریور امسالم چه خوابی دیدی؟
راستی سرخی صورتت برای چیست؟ نکند به خاطر گرمای هوا سوخته باشی. اما نه... من که فکر نمی کنم این طور باشد. فکر کنم این بار سرخی صورتت از شرمندگیست. آخر شنیدم وقتی از چهار راه می گذشتی چشمت به پسر روزنامه فروش افتاد. از خیابان کناری که می گذشتی، پسرکی که دستمال کاغذی های جیبی اش را حراج زده بود، دیدی. دستمال هایی که نه اشک های من را پاک می کردند و نه مرهم اشک های او بودند.
جناب تابستان، این بار که می آیی، کمی از بازی های کودکانه ات را به این مرد های کوچک ببخش. سعی کن یک فال حافظ هم از دختری که پشت چراغ قرمز ایستاده بخری.
جناب تابستان زود تر بیا. تیرت را از کمان آرش بگیر و به ماه های سال ما بزن. با مردادت آتش به پا کن تا همه دل به دریا بزنند و باز روزهای شهریوری. راستی برای شهریور امسالم چه خوابی دیدی؟
۱.۹k
۱۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.