جین:درسته اسم من همچین معنیی داره ولی هیچ ربطی به کارم ند
جین:درسته اسم من همچین معنیی داره ولی هیچ ربطی به کارم نداره .توی گروهی کهمن عضوشم هیچ محارت رزمی نیست که من بلد نباشک .مثل ،کونگ فو ،کاراته ،نینجا ،و....(حال ندارم بنویسم)
جیمین :بله من کار جین رو دوست دارم .واسه انتقام کارش عالیه .😊
ات:خوب حرفی ندارم بزنم کارت وتقعا شاه کاره .😲
جیمین :نفر اخر که فکر کنم بشناسی تهیونگه 🥳🥳
وی:سلام
ات:سلام ،راستی شمارو من یه جا دیدم .
وی:درسته توی مهمونی سالانه مافیاها همدیگه رو دیدیم 🫡
ات: پس اسمت تهیونگ .
وی :راحت باش منو وی صدا کن .😄
ات :باشه .😌خوب وی کار تو توی گروه چیه.
وی :منکارم،خوب شاید یکمکارم بد باشه ولی کار من توی گروه ۰قاچاق انسان و حمل مواد .
ات: خوب مبدونی کارت خیلی بده 😔
وی:ولی من دوسش دارم .
ات :🫥
جیمین :خب بچه ها بریم .(زدن روی پای وی)
وی :آی🥴.راستی ات نمیخای به گروه ما بیای
ات:خوب گروه شما کامله من واسه چه کاری بیام توی گروهت .
وی : معمور مخفی باش
ات:چی۰😳
جیمین:راست میگع
ات:🤣🤣🤣
جیمین:چرا میخندی😑😑😐
ات:خوب ببین مسئله اینجاست که من دهنم چفت و بست نداره و همبن طور که من تا با یارو روبه رو بشم خندم میگیره نمیتونم جلوی خودمو بگیرم.
یونگی :خوب میشی منم اولا همین طوری بودم .
ات:چی واقعا😳فکر نمیکردم همچین ادمی باشی یونگی :چه کنیم دیگه پیش امده 😂
ات:🥴🤣من گشنمه جیمین.
جیمین:اگه تموم شد بریم تا خرخره غذا بخوریم
همه با هم :هورااااااااا🥳🥳
جیمین)داشتیم میرفتیم که یهو یه مرده امد جلوم و در گوشم گفت میشه یه لحظه وقتتوخ رو بگیرم .
منم به بچه ها گفتم برن داخل من الان میام .
بچه ها رفتن و منم رفتم پیش اون یاروهه.
یهو ...
خماری .
جیمین :بله من کار جین رو دوست دارم .واسه انتقام کارش عالیه .😊
ات:خوب حرفی ندارم بزنم کارت وتقعا شاه کاره .😲
جیمین :نفر اخر که فکر کنم بشناسی تهیونگه 🥳🥳
وی:سلام
ات:سلام ،راستی شمارو من یه جا دیدم .
وی:درسته توی مهمونی سالانه مافیاها همدیگه رو دیدیم 🫡
ات: پس اسمت تهیونگ .
وی :راحت باش منو وی صدا کن .😄
ات :باشه .😌خوب وی کار تو توی گروه چیه.
وی :منکارم،خوب شاید یکمکارم بد باشه ولی کار من توی گروه ۰قاچاق انسان و حمل مواد .
ات: خوب مبدونی کارت خیلی بده 😔
وی:ولی من دوسش دارم .
ات :🫥
جیمین :خب بچه ها بریم .(زدن روی پای وی)
وی :آی🥴.راستی ات نمیخای به گروه ما بیای
ات:خوب گروه شما کامله من واسه چه کاری بیام توی گروهت .
وی : معمور مخفی باش
ات:چی۰😳
جیمین:راست میگع
ات:🤣🤣🤣
جیمین:چرا میخندی😑😑😐
ات:خوب ببین مسئله اینجاست که من دهنم چفت و بست نداره و همبن طور که من تا با یارو روبه رو بشم خندم میگیره نمیتونم جلوی خودمو بگیرم.
یونگی :خوب میشی منم اولا همین طوری بودم .
ات:چی واقعا😳فکر نمیکردم همچین ادمی باشی یونگی :چه کنیم دیگه پیش امده 😂
ات:🥴🤣من گشنمه جیمین.
جیمین:اگه تموم شد بریم تا خرخره غذا بخوریم
همه با هم :هورااااااااا🥳🥳
جیمین)داشتیم میرفتیم که یهو یه مرده امد جلوم و در گوشم گفت میشه یه لحظه وقتتوخ رو بگیرم .
منم به بچه ها گفتم برن داخل من الان میام .
بچه ها رفتن و منم رفتم پیش اون یاروهه.
یهو ...
خماری .
۲.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.