P28

ویو هانا
وقتی به مرکز خرید رسیدیم جونگکوک پیاده شد
-رسیدیم بپر پایین
+ب باشه
پیاده شدم جونگکوک دستمو گرفت و راه افتادیم سمت ساختمون کلوین کلاین
+کلوین کلاین؟
-اره،برند منه
+واقعا؟والا اگه میگفتی ندارم تعجب میکردم
-پس خوب شناختی منو
رسیدیم به داخل ساختمان که یه نفر اومد سمتمون
داشتن انگلیسی صحبت میکردن
~hello sir welcome.
-thank you thank you Did you bring new clothes?
~yes yes sir and may I know who is she?
- she is my love
حوصلم سر رفته بود چقدر میحرفن
دستمو روی آستین کوک گذاشتم و آروم تکونش دادم.
+بس کن دیگه
-صبر کن
اون مرده برگشت سمتم و با روی خندان گفت
~Nice to meet you
+Nice to see you too
-so ,bye Jake
~bye sir
و از اونجا دور شدیم
+جونگکوک میگمم
-جان؟
+اون مگه کره ای نیست؟
-چرا هست
+پس چرا کره ای حرف نمیزد؟🫤
-چون آفریقا بزرگ شده
+اوه
-اره،بیا بریم اینجا
رفتیم تو یه مغازه بزرگ رفتیم سمت تیشرتا
-چه رنگی دوست داری؟
+آبی
یه آبی برداشتیم کلا راه می‌رفتیم کوک سه چهارتا لباس برمیداشت
-چیز دیگه ای نمیخای؟
+نه واقعا
حساب کردو اومدیم بیرون
+تو لباس نمیخری؟
-نه زندگیم من دارم
داشتیم می‌رفتیم که تو یه ویترین یه لباس خوشگل دیدم