𝒊𝒎 𝒄𝒓𝒂𝒛𝒚
𝒊𝒎 𝒄𝒓𝒂𝒛𝒚
𝒑:5
یدفعه یکی دستشو گرفت جلو دهنم چشام بسته شد هیچی نفهمیدم! داشتن میکشیدنش تو وَن
رسیدن عمارت تهیونگ( خودتون میدونین دیگه قاتلو مافیاست )
بادیگاردا : اقا اوردیمش!
~افرین به شما ها ببرینش رو تختم دستاشو ببنیدین
گوشی رو از جیبش دراورد زنگ زد به سه یون
~سه یون حل شد 👍🏻
_اوک خداروشکر
قطع کرد!
ویو سوج
چشامو که باز کردم تو اتاق بودم دیدم تهیونگ اومد تو با اخم بهش نگا کردم
~چیه بیبی اخم کرده؟
+چرا منو اوردی اینجا با من چیکار داری؟
~ از اونجایی که مح بابا و مامانت رو کشتم و دیگه تنها شدی فعلا قراره خانم کوچولو پیشه من بمونه :)
+با من چیکار داری( با بغض )
~نترس ببین بیا یه مامله اگر من تو این بازی بردم تو باید برای من کلفتی کنی خوب! اگر تو بردی شاید ازادت کردم یا یه ارزوت رسوندمت!
+قبوله
ویو سوج
شروع کردیم بازی سه دور بود همشو ته برد!
~خو من بردم دیگه برای من کلفتی میکنی😈
+هعب باشه!
شروع کرد قوانین رو بهم گفت
~ببین ...........
پایان پارت ۵ لایک نکنی با دمپایی میام :/
𝒑:5
یدفعه یکی دستشو گرفت جلو دهنم چشام بسته شد هیچی نفهمیدم! داشتن میکشیدنش تو وَن
رسیدن عمارت تهیونگ( خودتون میدونین دیگه قاتلو مافیاست )
بادیگاردا : اقا اوردیمش!
~افرین به شما ها ببرینش رو تختم دستاشو ببنیدین
گوشی رو از جیبش دراورد زنگ زد به سه یون
~سه یون حل شد 👍🏻
_اوک خداروشکر
قطع کرد!
ویو سوج
چشامو که باز کردم تو اتاق بودم دیدم تهیونگ اومد تو با اخم بهش نگا کردم
~چیه بیبی اخم کرده؟
+چرا منو اوردی اینجا با من چیکار داری؟
~ از اونجایی که مح بابا و مامانت رو کشتم و دیگه تنها شدی فعلا قراره خانم کوچولو پیشه من بمونه :)
+با من چیکار داری( با بغض )
~نترس ببین بیا یه مامله اگر من تو این بازی بردم تو باید برای من کلفتی کنی خوب! اگر تو بردی شاید ازادت کردم یا یه ارزوت رسوندمت!
+قبوله
ویو سوج
شروع کردیم بازی سه دور بود همشو ته برد!
~خو من بردم دیگه برای من کلفتی میکنی😈
+هعب باشه!
شروع کرد قوانین رو بهم گفت
~ببین ...........
پایان پارت ۵ لایک نکنی با دمپایی میام :/
۱۵.۷k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.