رمان فیک پارت
رمان فیک پارت 2
که یهو یکی دستمو گرفت
نگاه کردیم دیدم امیر بود( دیگه امیرا ببخشن از خودم ی چی میپرونن🤣)
(امیر پسر قلدر مدرسس قیافشم خوبه جذابه و روی لیسا کراشه علامت امیر؟)
؟ :حس نمیکنی داری زیاد تند میری (چشماش عصبی بود مچ دستمو فشار میداد)
ل:به توچه تو چیکارمی
خواستم با پا بزنم تو شکمش چون دوتا دستامو گرفته بود که اشتباه زدم اونجاش و اونم قهوه دستش بود و ول شد ریخت رو شلنگش
؟ :اسمم امیر نیست اگه با همین...( مغز مثبتان میدانن منظورم کجاست) فروت نکنم
ل:ی لحضه حول شدم به فکرم زد که در برم اما تا لنگمو بلند کردم که در برم یهو دستم از طرف یکی کشیده شد و بعله اقای رومخ بود که نتونستم سیلی بزنمش
منو چسبوند به خودش دستشو گذاشت پشت کمرم شونشو به شونم چسبوند دم گوشم گفت
ج:میخوای کمکت کنم؟؟؟
ل: چ.. چ. چی ا. اره
ج:اما جایزه داره ها 😈
ل:اون لحظه به هیچی فکر نکردم چون واقعا زور من کجا اون کجا بود و اگه مدرسه میفهمید روزگار جفتمون سیاه بود به هیچی فکر نکردم فقط گفتم
ب ب باشه قبوله هرچی باشه
ج:هرچی باشه؟؟
ل:هرچی
که دیدم جونکوک رفت سمت امیر دستشو گرفت بلندش کرد از من دور شدن اما میتونستم ببینمشون
(نکنه امیر با جونکوک رفیق صمیمین فقط فرقش اینکه جونکوک قلدری نمیکنه و از وقتی فهمیده رو لیسا کراشه کمتر باهاش صمیمی)
رفتن حرف میزدن اما باز نگاه های وحشتناک امیر رو خودم حس میکردم
امیر نزدیکم گفت
؟ :اینبار فقط بخاطر رفیقم
ل:ی حالت خماری گفت و بعدش رفت ک دیدم جونکوک با قدم های بلند داره میاد سمتم
ج:خب خب خب
شرط :کامنت ها بالای 10تا هرچی بگین کامنت نمیزارم فوقش 1الا3تا
که یهو یکی دستمو گرفت
نگاه کردیم دیدم امیر بود( دیگه امیرا ببخشن از خودم ی چی میپرونن🤣)
(امیر پسر قلدر مدرسس قیافشم خوبه جذابه و روی لیسا کراشه علامت امیر؟)
؟ :حس نمیکنی داری زیاد تند میری (چشماش عصبی بود مچ دستمو فشار میداد)
ل:به توچه تو چیکارمی
خواستم با پا بزنم تو شکمش چون دوتا دستامو گرفته بود که اشتباه زدم اونجاش و اونم قهوه دستش بود و ول شد ریخت رو شلنگش
؟ :اسمم امیر نیست اگه با همین...( مغز مثبتان میدانن منظورم کجاست) فروت نکنم
ل:ی لحضه حول شدم به فکرم زد که در برم اما تا لنگمو بلند کردم که در برم یهو دستم از طرف یکی کشیده شد و بعله اقای رومخ بود که نتونستم سیلی بزنمش
منو چسبوند به خودش دستشو گذاشت پشت کمرم شونشو به شونم چسبوند دم گوشم گفت
ج:میخوای کمکت کنم؟؟؟
ل: چ.. چ. چی ا. اره
ج:اما جایزه داره ها 😈
ل:اون لحظه به هیچی فکر نکردم چون واقعا زور من کجا اون کجا بود و اگه مدرسه میفهمید روزگار جفتمون سیاه بود به هیچی فکر نکردم فقط گفتم
ب ب باشه قبوله هرچی باشه
ج:هرچی باشه؟؟
ل:هرچی
که دیدم جونکوک رفت سمت امیر دستشو گرفت بلندش کرد از من دور شدن اما میتونستم ببینمشون
(نکنه امیر با جونکوک رفیق صمیمین فقط فرقش اینکه جونکوک قلدری نمیکنه و از وقتی فهمیده رو لیسا کراشه کمتر باهاش صمیمی)
رفتن حرف میزدن اما باز نگاه های وحشتناک امیر رو خودم حس میکردم
امیر نزدیکم گفت
؟ :اینبار فقط بخاطر رفیقم
ل:ی حالت خماری گفت و بعدش رفت ک دیدم جونکوک با قدم های بلند داره میاد سمتم
ج:خب خب خب
شرط :کامنت ها بالای 10تا هرچی بگین کامنت نمیزارم فوقش 1الا3تا
- ۱.۲k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط