چند پارتی

چند پارتی...
My Moon🌕💫
Part 2




به طرف اتاق اون عوضی حرکت کرد...بدون در زدن وارد شد...مرد نگاهش رو از روی دختری که با لباس باز و کوتاه و آرایش غلیظ که روی پاهاش نشسته بود گرفت و به دخترک داد....
جانی: اووو...ببینید کی اینجاست...
با اشاره به اون دختر...دختر از روی پای مرد بلند شد و بعد از تعظیمی کوتاه و نگاهی چندش به لایلا از اتاقش خارج شد....
جانی: جونم عزیزم...تو کجا و اینجا کجا؟
لایلا: یعنی نمیدونی برای چی اومدم؟
جانی: نه عزیزم...برای چی اومدی؟
لایلا: من که خوب میدونم توی عوضي کاری کردی که از محل کارم اخراجم کنن و از خونم بیرونم کنن...(حرصی)
جانی پوزخندی زد...از جاش بلند شد و چند قدمی به لایلا نزدیک شد....
جانی: آفرین...باهوش شدی....
لایلا: ببین برای بار هزارم میگم دست از سرم بردار...
جانی: ببین فدات شم...من به یه دختر...خوشگل...خوش هیکل نیاز دارم
لایلا: خوب به کتفم الان باید چیکار کنم؟
جانی: تو همه اونا رو داری...
لایلا: آهان...پس برای همین میخوایم...
جانی: هوم...ببین این به نفع تو عه...تو فقط یه شب که با یکی از این مردای اینجا بخوابی...اندازه حقوق یک ماهت تو اون رستوران بهت میده
لایلا: ببین هر چیزی هم که بهم بدن...چه ده برابر چه صد برابر...من اینجا از این کاراااا ن...می..کنم....فهمیدی؟ یا دوباره تکرار کنم؟




....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی...My Moon🌕💫Part 3جانی: اووووووو باشه باشه حالا برو...

چند پارتی...My Moon🌕💫Part 4اول نگاهی به دستش کرد و بعد نگاهی...

چند پارتی...My Moon🌕💫Part 1کلافه و سر گردون، توی خیابون های ...

چند پارتی....Love mi❤️Part 4یونگی ویو وارد اتاق شدم...به رو ...

black flower(p,267)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط