پارت ۲
پارت ۲
فیک جونگکوک💜
______صبح روز بعد _________
ات ویو
باصدای ساعتم از خواب پاشدم یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم دست شویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون
رفتم و روتین پوستیم رو انجام دادم بعد رفتم آشپز خونه واسه خودم صبحونه درست کردم میز رو چیدم صبحونمو خوردم وسایل ها رو جم کردم ظرفا رو شستم و رفتم زنگ زدم به میا
^^^^^^^^^^مکالمه ی ات و میا ^^^^^^^^^^^
ات :الو سلام خره
میا :سلام گاوه میبینم امروز بانمک شدی
ات :من با نمک بودم شما تازه متوجه شدی
میا : خوب خانم بانمک دیگه چخبر
ات : هیچی بابا حوصلم سر رفته
میا : پس ساعت ۱۰ حاضر شو بریم بیرون لباس بخریم
ات : اوکی فقط تو میای دنبالم یا من بیام دنبالت
میا :من میام
ات :اوک پس بای
میا:بای
اوووف الان تازه ساعت ۸:۲۵ دقیقه است
پس بزار یه سریال نگاه کنیم
رفتم یه سریال گذاشتم که تعریف شو شنیده بودم اسمش نام من بود کلا ۸ قسمت بود دیدم کم بود گفتم بزارم ببینم قسمت اول رو پلی کردم رفتم خوراکی آوردم شروع کردم به دیدن
۲ ساعت بعد
اوف تا قسمت ۳ دیدم یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۱۰ بدو بدو رفتم تو اتاقم یه هودی برداشتم با بگ مشکی رنگم و یه پوتین مشکی ستش کردم از اتاقم رفتم بیرون و گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به میا
مکالمه ی ات و میا
ات:الو سلام میا کجایی
میا : دارم میام تو راهم
ات : اوکی فقط زود باش
میا :اوک
نیم ساعت بعد
میا زنگ زد
میا :الو ات بیا پایین
ات :اوکی اوکی اومدم
رفتم بیرون و ماشین میا رو دیدم وسوار شدم
ات :سلام میا
میا :به سلام به ات خانوم چند وقته همو ندیدیم
ات : خو الان که همو دیدیم
حالا راه بیفت من امروز زیاد کار دارم
میا : اوک
۲۰دقیقه بعد
میا :رسیدیم پیاده شو
ات : اوکی
رفتیم و وارد مرکز خرید شدیم
میا : بیا برین این مغازه من میخوام برم لباس بگیرم
ات :بریم منم میخوام بگیرم
وارد مغازه شدیم و شروع کردیم به گشتن
لباسا
میا :واییی ات اینو چه خوشگله
ات : وایی آره خوشگله
میا :اینو میخرم
ات : وای ننه اینو
میا : ویییی خدا چه کیوتع
ات : آره منم اینو میخرم
رفتیم و خریدارو حساب کردیم میا دو تا هودی گرفت با یه کفش منم دوتا هودی با دوتا کفش گرفتم و اومدیم بیرون
ات : واییی تشنم شد
میا : آیس پک میخوری ؟
ات : وای آره
میا : پس صبر کن برم بگیرم
ات : اوک
میا رفت آیس پک گرفت و واسه منو داد
پایان
فیک جونگکوک💜
______صبح روز بعد _________
ات ویو
باصدای ساعتم از خواب پاشدم یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم دست شویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون
رفتم و روتین پوستیم رو انجام دادم بعد رفتم آشپز خونه واسه خودم صبحونه درست کردم میز رو چیدم صبحونمو خوردم وسایل ها رو جم کردم ظرفا رو شستم و رفتم زنگ زدم به میا
^^^^^^^^^^مکالمه ی ات و میا ^^^^^^^^^^^
ات :الو سلام خره
میا :سلام گاوه میبینم امروز بانمک شدی
ات :من با نمک بودم شما تازه متوجه شدی
میا : خوب خانم بانمک دیگه چخبر
ات : هیچی بابا حوصلم سر رفته
میا : پس ساعت ۱۰ حاضر شو بریم بیرون لباس بخریم
ات : اوکی فقط تو میای دنبالم یا من بیام دنبالت
میا :من میام
ات :اوک پس بای
میا:بای
اوووف الان تازه ساعت ۸:۲۵ دقیقه است
پس بزار یه سریال نگاه کنیم
رفتم یه سریال گذاشتم که تعریف شو شنیده بودم اسمش نام من بود کلا ۸ قسمت بود دیدم کم بود گفتم بزارم ببینم قسمت اول رو پلی کردم رفتم خوراکی آوردم شروع کردم به دیدن
۲ ساعت بعد
اوف تا قسمت ۳ دیدم یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۱۰ بدو بدو رفتم تو اتاقم یه هودی برداشتم با بگ مشکی رنگم و یه پوتین مشکی ستش کردم از اتاقم رفتم بیرون و گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به میا
مکالمه ی ات و میا
ات:الو سلام میا کجایی
میا : دارم میام تو راهم
ات : اوکی فقط زود باش
میا :اوک
نیم ساعت بعد
میا زنگ زد
میا :الو ات بیا پایین
ات :اوکی اوکی اومدم
رفتم بیرون و ماشین میا رو دیدم وسوار شدم
ات :سلام میا
میا :به سلام به ات خانوم چند وقته همو ندیدیم
ات : خو الان که همو دیدیم
حالا راه بیفت من امروز زیاد کار دارم
میا : اوک
۲۰دقیقه بعد
میا :رسیدیم پیاده شو
ات : اوکی
رفتیم و وارد مرکز خرید شدیم
میا : بیا برین این مغازه من میخوام برم لباس بگیرم
ات :بریم منم میخوام بگیرم
وارد مغازه شدیم و شروع کردیم به گشتن
لباسا
میا :واییی ات اینو چه خوشگله
ات : وایی آره خوشگله
میا :اینو میخرم
ات : وای ننه اینو
میا : ویییی خدا چه کیوتع
ات : آره منم اینو میخرم
رفتیم و خریدارو حساب کردیم میا دو تا هودی گرفت با یه کفش منم دوتا هودی با دوتا کفش گرفتم و اومدیم بیرون
ات : واییی تشنم شد
میا : آیس پک میخوری ؟
ات : وای آره
میا : پس صبر کن برم بگیرم
ات : اوک
میا رفت آیس پک گرفت و واسه منو داد
پایان
۱۸.۸k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.