گربهقرمز
#گربه_قرمز🐈📕
#مقدمه :حرفی از گذشته ۱۴۰۳/۷/۹
همه چی از جایی شروع شد که من به به دنیا اومدم.
موقعی که پنج سالم بود مامان و بابام توسط برادرم کش*ته شدن.
اون موقع داداشم ۱۸سالش بود و آخرین لحظه ی که دیدمش اینو بهم گفت✦:( میدونم میخوای انتقامشون بگیری، پس سعی کن قوی تر از من باشی..)و رفت هر موقع که به اون لحظه فکر میکنم حالم بد میشه ذهنم بدجور درگیر میشه و خب داداشم میدونست داشتم به چی فکر میکردم واقعا برام عجیب بود.( پ.ن سوجی نمیدونست داداشش ذهن خوان.)
✦:(داداشش ذهن خوان بوده)
#مقدمه :حرفی از گذشته ۱۴۰۳/۷/۹
همه چی از جایی شروع شد که من به به دنیا اومدم.
موقعی که پنج سالم بود مامان و بابام توسط برادرم کش*ته شدن.
اون موقع داداشم ۱۸سالش بود و آخرین لحظه ی که دیدمش اینو بهم گفت✦:( میدونم میخوای انتقامشون بگیری، پس سعی کن قوی تر از من باشی..)و رفت هر موقع که به اون لحظه فکر میکنم حالم بد میشه ذهنم بدجور درگیر میشه و خب داداشم میدونست داشتم به چی فکر میکردم واقعا برام عجیب بود.( پ.ن سوجی نمیدونست داداشش ذهن خوان.)
✦:(داداشش ذهن خوان بوده)
- ۲.۳k
- ۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط