بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند

بعد از این بگذار قلب بی‌قراری بشکند
گل نمی‌روید،چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می‌شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه‌ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه‌هـایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تخته‌سنگی زیر پای آبشاری بشکند

کاروان غنچه‌های سرخ، روزی می‌رسد
قیمت لبهـای سرخت روزگاری بشکند

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۱)

دلم گرفته هوای بهار کرده دلم هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم ...

بدون مقصد پایانه‌ها شبیه هم‌اندهمین که دور شوی خانه‌ها شبیه ...

مثل آن لحظه که حفظ غم ظاهر سخت استماندن چشم به دنبال مسافر س...

نه رد می شی، نه می مونی تبت بدجور واگیرهمنو با دست کی کُشتی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط