بیا ببین گل من این که روزگار نشد
بیا ببین گل من این که روزگار نشد
که فصل ها پی هم رفت و دل بهار نشد
تو روز جمعه می آیی نشانه اش این که
دم غروب دلی کو که بی قرار نشد
تمام درد تو ماییم ما که بی دردیم
کسی شبیه تو با درد سازگار نشد
هزار سال به کشتی چو نوح منتظری
هزار سال گذشت و کسی سوار نشد
برو به خانه ی یعقوب ها و مژده بده
که یوسفی به دل چاه ماندگار نشد
کنار پنجره خیره به جاده ها ای دل!
نگو که منتظری این که انتظار نشد
تو برف های درختان باغ را بتکان
ببین دوباره دلت را اگر بهار نشد؟!
که فصل ها پی هم رفت و دل بهار نشد
تو روز جمعه می آیی نشانه اش این که
دم غروب دلی کو که بی قرار نشد
تمام درد تو ماییم ما که بی دردیم
کسی شبیه تو با درد سازگار نشد
هزار سال به کشتی چو نوح منتظری
هزار سال گذشت و کسی سوار نشد
برو به خانه ی یعقوب ها و مژده بده
که یوسفی به دل چاه ماندگار نشد
کنار پنجره خیره به جاده ها ای دل!
نگو که منتظری این که انتظار نشد
تو برف های درختان باغ را بتکان
ببین دوباره دلت را اگر بهار نشد؟!
۲.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.