چرا این عذاب تموم نمیشه...
چرا این عذاب تموم نمیشه...
Part 7
آرای: هیچی فقط خیلی بزرگه!
آک هی: (خنده)
بعد رفتیم داخل عمارت
.
.
ندیمه: سلام ارباب (تعظیم میکنه)
آک هی: سلام
آرای: ارباب؟؟؟
آک هی: ها!!....یادم رفت بهت بگم
آرای: چیو؟
آک هی: من مافیام
آرای: چییییییی!!!!!!!! (تعجب)
آرای: و..و.. واقعا!!
آک هی: نمی خواد بترسی
آرای:.....
آک هی: سینو اتاق یون آرای رو بهش نشون بده
(سینو اسم ندیمه هس)
سینو: بله ارباب
سینو: از این طرف بانو
ویو نویسندتون
بعد اتاق آرای رو بهش نشون میده. آرای میره داخل در اتاقو میبنده و خودشو پرت میکنه روی تخت
(ادامش 👇 همین جا نوشته میشه)
فردا صبح
ویو یون آرای
از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی بعد رفتم طبقه پایین. دیدم آک هی داره صبحونه میخوره.
آرای: سلام
آک هی: ها..سلام صبحت بخیر
آک هی: بشین صبحونه بخور
رفتم نشستمو شروع کردم به خوردن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چند مین بعد
نشسته بودم روی مبل و فیلم میدیدم که یکی در عمارتو زد. سینو درو باز کرد. یه دختر پشت در بود. ها...کیه؟!.....نکنه دوست دختر آک هی یه!!!!.....چه خوشگله
تا منو دید اومد بغلم کرد
....:سلام تو باید یون آرای باشی (ذوق)
آرای: سلام بله خودمم (تعجب)
....:من خواهر آک هی یم ....اسمم یوناس (ذوق)
( آک هی از پله ها میاد پایین)
آک هی: بالاخره اومدی
Part 7
آرای: هیچی فقط خیلی بزرگه!
آک هی: (خنده)
بعد رفتیم داخل عمارت
.
.
ندیمه: سلام ارباب (تعظیم میکنه)
آک هی: سلام
آرای: ارباب؟؟؟
آک هی: ها!!....یادم رفت بهت بگم
آرای: چیو؟
آک هی: من مافیام
آرای: چییییییی!!!!!!!! (تعجب)
آرای: و..و.. واقعا!!
آک هی: نمی خواد بترسی
آرای:.....
آک هی: سینو اتاق یون آرای رو بهش نشون بده
(سینو اسم ندیمه هس)
سینو: بله ارباب
سینو: از این طرف بانو
ویو نویسندتون
بعد اتاق آرای رو بهش نشون میده. آرای میره داخل در اتاقو میبنده و خودشو پرت میکنه روی تخت
(ادامش 👇 همین جا نوشته میشه)
فردا صبح
ویو یون آرای
از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی بعد رفتم طبقه پایین. دیدم آک هی داره صبحونه میخوره.
آرای: سلام
آک هی: ها..سلام صبحت بخیر
آک هی: بشین صبحونه بخور
رفتم نشستمو شروع کردم به خوردن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چند مین بعد
نشسته بودم روی مبل و فیلم میدیدم که یکی در عمارتو زد. سینو درو باز کرد. یه دختر پشت در بود. ها...کیه؟!.....نکنه دوست دختر آک هی یه!!!!.....چه خوشگله
تا منو دید اومد بغلم کرد
....:سلام تو باید یون آرای باشی (ذوق)
آرای: سلام بله خودمم (تعجب)
....:من خواهر آک هی یم ....اسمم یوناس (ذوق)
( آک هی از پله ها میاد پایین)
آک هی: بالاخره اومدی
۲.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.