پارت هشتم
#پارت_هشتم
#دِلبَرِ_زیبایِ_مَن
•..................................💜🤍..................................•
دیانا:بعد اینکه یخورده حرف زدیم و ناهارمون رو خوردیم رفتیم پاساژ خرید کردیم خودم دو تا کراپ خریدم و دوتا شلوار مهشاد یه شلوار خرید و دوتا تیشرت پانیذ یه مانتو دوتا شال و یه کراپ بعد خرید اسنپ گرفتیم هرکی اومدیم خونه بعد اینکه اومدم خونه رفتم یه دوش پنج دیقهای گرفتم اومدم بیرون بعدش یه چایی دم کردم خوردم بعدش رفتم خوابیدم واقعا خیلی خسته بودم
*نیم ساعت بعد*
درینگ درینگ
(مثلا زنگ در)
دیانا:با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم رفتم ببینم کیه که دیدم نیکا خانومه درو باز کردم بازم رفتم تو اتاق
نیکا:من اومدممممم کجایی؟
دیانا:تو اتاقم(با صدای خوابالود)
نیکا:رفتم تو اتاق نشستم رو تختش گفتم:من بیدارت کردم؟
دیانا:نه عمم بیدارم کرد
نیکا:اشکال نداره بلاخره باید بیدار میشدی برو دست و صورتتو بشور بدو اومدم خوش بگذرونیم
دیانا:چیشد؟کبکِت خروس میخونه
نیکا:امروز یه ویدیو انگیزشی دیدم به سرم زد بیام پیشت خوش بگذرونیم
دیانا:توام با این ویدیو انگیزشی هات
نیکا:حرف بسه برو دست و صورتتو بشور کلی چیز میز خریدم
دیانا:باش
نیکا:تا دیانا رفت دستشویی یه چایی برای خودم ریختم نشستم رو مبل
دیانا:بعد اینکه از دستشویی اومدم رفتم نشستم کنار نیکاگفتم (خب از سر قرار رفتنت چخبر پسره چجوری بود؟)
نیکا:عِین بقیهی شون حوصله سر بر و البته خسیس
دیانا:😂خسیس چرا؟
نیکا:با ماشینش اومده بود دنبالم تو راه بهش گفتم بریم کافه میگه نه خرج اضافَس بریم بشینیم رو صندلیِ پارک خرجَم نمیخواد دیت اوله دیگه(با لحن اَدا در آوردن)
دیانا:حالا چرا اَداشو در میاری بدبخت 😂
نیکا:بدبخت چیه وایسا اینو بگم
بقیش تو پارت نهم
#دِلبَرِ_زیبایِ_مَن
•..................................💜🤍..................................•
دیانا:بعد اینکه یخورده حرف زدیم و ناهارمون رو خوردیم رفتیم پاساژ خرید کردیم خودم دو تا کراپ خریدم و دوتا شلوار مهشاد یه شلوار خرید و دوتا تیشرت پانیذ یه مانتو دوتا شال و یه کراپ بعد خرید اسنپ گرفتیم هرکی اومدیم خونه بعد اینکه اومدم خونه رفتم یه دوش پنج دیقهای گرفتم اومدم بیرون بعدش یه چایی دم کردم خوردم بعدش رفتم خوابیدم واقعا خیلی خسته بودم
*نیم ساعت بعد*
درینگ درینگ
(مثلا زنگ در)
دیانا:با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم رفتم ببینم کیه که دیدم نیکا خانومه درو باز کردم بازم رفتم تو اتاق
نیکا:من اومدممممم کجایی؟
دیانا:تو اتاقم(با صدای خوابالود)
نیکا:رفتم تو اتاق نشستم رو تختش گفتم:من بیدارت کردم؟
دیانا:نه عمم بیدارم کرد
نیکا:اشکال نداره بلاخره باید بیدار میشدی برو دست و صورتتو بشور بدو اومدم خوش بگذرونیم
دیانا:چیشد؟کبکِت خروس میخونه
نیکا:امروز یه ویدیو انگیزشی دیدم به سرم زد بیام پیشت خوش بگذرونیم
دیانا:توام با این ویدیو انگیزشی هات
نیکا:حرف بسه برو دست و صورتتو بشور کلی چیز میز خریدم
دیانا:باش
نیکا:تا دیانا رفت دستشویی یه چایی برای خودم ریختم نشستم رو مبل
دیانا:بعد اینکه از دستشویی اومدم رفتم نشستم کنار نیکاگفتم (خب از سر قرار رفتنت چخبر پسره چجوری بود؟)
نیکا:عِین بقیهی شون حوصله سر بر و البته خسیس
دیانا:😂خسیس چرا؟
نیکا:با ماشینش اومده بود دنبالم تو راه بهش گفتم بریم کافه میگه نه خرج اضافَس بریم بشینیم رو صندلیِ پارک خرجَم نمیخواد دیت اوله دیگه(با لحن اَدا در آوردن)
دیانا:حالا چرا اَداشو در میاری بدبخت 😂
نیکا:بدبخت چیه وایسا اینو بگم
بقیش تو پارت نهم
۵.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.