Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 8
جونگ کوک: آره بخاطر همین مجبورم کاری رو کنم که ازش متنفرم...خوردن خون بقیه ی موجوداتی که توی جنگلن
ا.ت: خب..میگم این جنگل چقدر بزرگه؟
جونگ کوک: نمیدونم..ته نداره
ا.ت: مگه میشه؟ از بیرون که خیلی کوچیکه
جونگ کوک: آره ولی چون منو تو توش گیر افتادیم و این جنگل نفرین شده اس تا هرجا بری تموم نمیشه و هیچوقت نمیتونی ازش بیرون بیای...بخاطر همین ازت خواهش میکردم فرار کنی نه من بهت آسیب برسونم نه زمانت تموم بشه.. کسی اگر مدت زیادی اینجا بمونه دیگه نمیتونه ازش بیرون بیاد و تا همیشه اینجا گیر میوفته
ا.ت:خب تو که نمیزاری از خونه بیرون برم... بقیه اعضا رو هم باید پیدا کنیم و خودت تنهایی نمیتونی پیداشون کنی به هر حال من باید بیرون بیام
جونگ کوک: شاید اصلا...مرده باشن تو از
کجا میدونی اصلا که توی جنگلن؟
ا.ت:چون اون روز همراه تو غیب شدن.. حتما به جنگل ربط داره شاید بقیه اشون هم سرنوشتی رو داشته باشن که تو داری
جونگ کوک: مگه چند تا روح توی یه جنگل میتونه باشه آخه؟ بعد ما که مطمئن نیستیم الکی جونمونو به خطر بندازیم؟
ا.ت:محدودیت نداره که مثل این میمونه که بگی مگه چند نفر توی دنیا میتونن بمیرن؟ هر اتفاقی میتونه براشون افتاده باشه... اگر مرده بودن که حتما همینطوری نمیمیرن یه چیزی ازشون باقی میمونه خب چطور پس تو که
6 ساله اینجایی هیچی ندیده باشی؟ و بعدش هم چطور هر هفتاتون یهو سر از اینجا در آوردین و همتون توی جنگل غیب شدین؟
جونگ کوک:نمیدونم...ولی میترسم تو رو بیرون ببرم درباره ی هیولا ها و جنگل که بهت گفته بودم.
ا.ت:بیخیال من اونقدرا هم ترسو نیستم😐
جونگ کوک:تا اونجایی که من دیدم به محض اینکه پاتو از خونه بزاری بیرون انواع و اقسام سکته هارو میزنی و راهی قبر میشی پس نه😐😐😐
ا.ت:ولی من میخوام تو و همه ی اعضا رو برگردونم بخاطرش حاضرم راهی قبر بشم😐
جونگ کوک:ولی من راضی نیستم راهی قبر بشی😐😐
ا.ت:خب یه بار امتحان کن نزدیک خونه اگر ترسیدم برمیگردیم
جونگ کوک: اگه انقدر قوی بود که قبل اینکه بهت برسم بکشتت من چه غلطی کنم؟
ا.ت:خب نزدیکت میمونم تو هم مثل اینکه ومپایری کدوم هیولایی سریع تر از توعه؟
جونگ کوک:میترسم اتفاقی بیوفته
ا.ت:چیزی نمیشه نگران نباش حتی اگه بلایی سرم اومد نمیخوام خودتو ناراحت کنی🙂
جونگ کوک:حرفشو نزن امکان نداره بزارم بلایی سرت بیاد
ا.ت:حالا منو میبری🥺
جونگ کوک:هییییییییی خدااااا...کی میخوای بری؟
ا.ت:الان
جونگ کوک:وایسا لااقل غذا از گلوت پایین بره....یک ساعت دیگه میریم
ا.ت:خب باشه
(یک ساعت بعد)
ا.ت:جونگ کوکااااا یک ساعت تموم شد منو ببر
جونگ کوک:خیلی خب...بسم الله الرحمن رحیم
.....خدایا منو زنده نگه دااار....من....
ا.ت: حالا برامون آیه الکرسی نخون..خیر سرش ومپایره😐
پارت 8
جونگ کوک: آره بخاطر همین مجبورم کاری رو کنم که ازش متنفرم...خوردن خون بقیه ی موجوداتی که توی جنگلن
ا.ت: خب..میگم این جنگل چقدر بزرگه؟
جونگ کوک: نمیدونم..ته نداره
ا.ت: مگه میشه؟ از بیرون که خیلی کوچیکه
جونگ کوک: آره ولی چون منو تو توش گیر افتادیم و این جنگل نفرین شده اس تا هرجا بری تموم نمیشه و هیچوقت نمیتونی ازش بیرون بیای...بخاطر همین ازت خواهش میکردم فرار کنی نه من بهت آسیب برسونم نه زمانت تموم بشه.. کسی اگر مدت زیادی اینجا بمونه دیگه نمیتونه ازش بیرون بیاد و تا همیشه اینجا گیر میوفته
ا.ت:خب تو که نمیزاری از خونه بیرون برم... بقیه اعضا رو هم باید پیدا کنیم و خودت تنهایی نمیتونی پیداشون کنی به هر حال من باید بیرون بیام
جونگ کوک: شاید اصلا...مرده باشن تو از
کجا میدونی اصلا که توی جنگلن؟
ا.ت:چون اون روز همراه تو غیب شدن.. حتما به جنگل ربط داره شاید بقیه اشون هم سرنوشتی رو داشته باشن که تو داری
جونگ کوک: مگه چند تا روح توی یه جنگل میتونه باشه آخه؟ بعد ما که مطمئن نیستیم الکی جونمونو به خطر بندازیم؟
ا.ت:محدودیت نداره که مثل این میمونه که بگی مگه چند نفر توی دنیا میتونن بمیرن؟ هر اتفاقی میتونه براشون افتاده باشه... اگر مرده بودن که حتما همینطوری نمیمیرن یه چیزی ازشون باقی میمونه خب چطور پس تو که
6 ساله اینجایی هیچی ندیده باشی؟ و بعدش هم چطور هر هفتاتون یهو سر از اینجا در آوردین و همتون توی جنگل غیب شدین؟
جونگ کوک:نمیدونم...ولی میترسم تو رو بیرون ببرم درباره ی هیولا ها و جنگل که بهت گفته بودم.
ا.ت:بیخیال من اونقدرا هم ترسو نیستم😐
جونگ کوک:تا اونجایی که من دیدم به محض اینکه پاتو از خونه بزاری بیرون انواع و اقسام سکته هارو میزنی و راهی قبر میشی پس نه😐😐😐
ا.ت:ولی من میخوام تو و همه ی اعضا رو برگردونم بخاطرش حاضرم راهی قبر بشم😐
جونگ کوک:ولی من راضی نیستم راهی قبر بشی😐😐
ا.ت:خب یه بار امتحان کن نزدیک خونه اگر ترسیدم برمیگردیم
جونگ کوک: اگه انقدر قوی بود که قبل اینکه بهت برسم بکشتت من چه غلطی کنم؟
ا.ت:خب نزدیکت میمونم تو هم مثل اینکه ومپایری کدوم هیولایی سریع تر از توعه؟
جونگ کوک:میترسم اتفاقی بیوفته
ا.ت:چیزی نمیشه نگران نباش حتی اگه بلایی سرم اومد نمیخوام خودتو ناراحت کنی🙂
جونگ کوک:حرفشو نزن امکان نداره بزارم بلایی سرت بیاد
ا.ت:حالا منو میبری🥺
جونگ کوک:هییییییییی خدااااا...کی میخوای بری؟
ا.ت:الان
جونگ کوک:وایسا لااقل غذا از گلوت پایین بره....یک ساعت دیگه میریم
ا.ت:خب باشه
(یک ساعت بعد)
ا.ت:جونگ کوکااااا یک ساعت تموم شد منو ببر
جونگ کوک:خیلی خب...بسم الله الرحمن رحیم
.....خدایا منو زنده نگه دااار....من....
ا.ت: حالا برامون آیه الکرسی نخون..خیر سرش ومپایره😐
۶.۷k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.