Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 10
ا.ت: هوم..بیا بریم خونه
(خونه)
جونگ کوک:خدایا من توی زندگی قبلیم چه گو•هی خوردم که الان وضعم این باشه😕
ا.ت:حتما یه گو•هی خوردی😐
جونگ کوک: از همدلی ممنونم😐😐
ا.ت:خواهش میکنم•-•
جونگ کوک:*نفس عمیق*
ا.ت:میگم
جونگ کوک:بگو
ا.ت:میشه یه خواهشی ازت کنم؟
جونگ کوک:چی؟
ا.ت: ام..من میترسم•-•
جونگ کوک:خب
ا.ت:میترسم تنهایی بخوابم چون چیز ترسناک دیدم•-•
جونگ کوک: پس من اینجا سیب زمینی ام؟
یا شایدم اصلا موزم؟ آناناس..خیار..هویج؟
ا.ت: نه خب تو میخوابی من کل شب به دیوار زل میزنم خوابم نمیبره•-•
جونگ کوک: خب پیشتم که
ا.ت:....خب اصلا ولش کن
جونگ کوک:آها فهمیدم
ا.ت:چی؟
جونگ کوک:میخوای کاری کنم خوابت ببره
ا.ت:خب تقریبا..آره
جونگ کوک:خب باشه..تا صبح
(افکار بد بیرون کنید کوکیمون خیلی پاستوریزه اس🙂)
ا.ت:میخوام با مینی بازی کنم بهش بگو منو نخوره😁
جونگ کوک:*نگاه تاسف بار*مینی نخورش😒
ا.ت:عه..به حرفم گوش نمیده..بیا اینجااا.. زبون آدمیزاد نمیفهمی؟وایسا!*میدوئه دنبالش*
(و مثل موش و گربه کل خونه رو میگردن😐)
جونگ کوک:*نگاه خییییلی تاسف بار*.......
....( بچم چقدر ساکته😐)
ا.ت:*با خرگوشه حرف میزنه😐* بهت دستور میدم بیای اینجا!!! اینجاااا!!! من حرفمو بیست بار تکرار نمیکنم نکنه میخوای ایندفعه با ماهیتابه بیام دنبالت ها؟؟ مثل اینکه صاحبت خیلی بهت رو داده پرررو شدی! بهت یاد نداده با بزرگترت درست رفتار کنی؟؟
واقعا برای خودتو صاحبت متاسفم اییییش!!!!
خرگوشه ی زبون نففففففهم!!! خرگوش از این خر تر هم داریم؟...عه راستی داریم!
معرفی میکنم
خر ترین خرگوش دنیاااااا: جئون جونگ کوک!!!
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
(حالش خوب نیست😐)
جونگ کوک:?Can you Shut Dawn
ا.ت:NO
جونگ کوک: دهنتو ببند!
ا.ت: نیمیبندم•-•
جونگ کوک: خود خری
ا.ت: باعث افتخاره همزادت باشم🤗
جونگ کوک:هی خدا منو از شر این خلاص کن!
ا.ت: خیلی هم دلت بخواااد!!
جونگ کوک: نیمیخواااد!!!
ا.ت: یعنی تو منو دوست ندالی🥺🥺
جونگ کوک: من غلط میکنم😐
ا.ت: عهههه چقدر عالی😁
جونگ کوک:*میخنده*انگار تو فرق بین شوخی و جدی بودنو نمیفهمیاااا😄😄
ا.ت: هیییم•-• اگه تو بلدی یادم بده•-•
(یهویی زمین میلرزه)
ا.ت: جیییییغ زلزله من میترسم!!!!
جونگ کوک:آرامش خود را حفظ کن من میرم بیرون ببینم چه خبر شده.
ا.ت:نههه منو تنها نذار🥺
جونگ کوک: خب پس چیکار کنم؟
ا.ت:منم با خودت ببر🥺🥺
جونگ کوک: نمیشه خطرناکه!
ا.ت:من میاااام!!!!!
جونگ کوک: تو کنار در میمونی و هیچکاری نمیکنی!
ا.ت: اطاعت!
جونگ کوک:*درو باز میکنه*عجیبه چیزی اینجا نیست🤨
(رعد و برق)
ا.ت: جیییغ اون چیه؟!؟!*به بالای درخت اشاره میکنه*
از اونجایی که ادمین مرض داره جای بد کات میکنه تا پارت های بعدی خدا یار و نگهدارتان😂🤚🏻
پارت 10
ا.ت: هوم..بیا بریم خونه
(خونه)
جونگ کوک:خدایا من توی زندگی قبلیم چه گو•هی خوردم که الان وضعم این باشه😕
ا.ت:حتما یه گو•هی خوردی😐
جونگ کوک: از همدلی ممنونم😐😐
ا.ت:خواهش میکنم•-•
جونگ کوک:*نفس عمیق*
ا.ت:میگم
جونگ کوک:بگو
ا.ت:میشه یه خواهشی ازت کنم؟
جونگ کوک:چی؟
ا.ت: ام..من میترسم•-•
جونگ کوک:خب
ا.ت:میترسم تنهایی بخوابم چون چیز ترسناک دیدم•-•
جونگ کوک: پس من اینجا سیب زمینی ام؟
یا شایدم اصلا موزم؟ آناناس..خیار..هویج؟
ا.ت: نه خب تو میخوابی من کل شب به دیوار زل میزنم خوابم نمیبره•-•
جونگ کوک: خب پیشتم که
ا.ت:....خب اصلا ولش کن
جونگ کوک:آها فهمیدم
ا.ت:چی؟
جونگ کوک:میخوای کاری کنم خوابت ببره
ا.ت:خب تقریبا..آره
جونگ کوک:خب باشه..تا صبح
(افکار بد بیرون کنید کوکیمون خیلی پاستوریزه اس🙂)
ا.ت:میخوام با مینی بازی کنم بهش بگو منو نخوره😁
جونگ کوک:*نگاه تاسف بار*مینی نخورش😒
ا.ت:عه..به حرفم گوش نمیده..بیا اینجااا.. زبون آدمیزاد نمیفهمی؟وایسا!*میدوئه دنبالش*
(و مثل موش و گربه کل خونه رو میگردن😐)
جونگ کوک:*نگاه خییییلی تاسف بار*.......
....( بچم چقدر ساکته😐)
ا.ت:*با خرگوشه حرف میزنه😐* بهت دستور میدم بیای اینجا!!! اینجاااا!!! من حرفمو بیست بار تکرار نمیکنم نکنه میخوای ایندفعه با ماهیتابه بیام دنبالت ها؟؟ مثل اینکه صاحبت خیلی بهت رو داده پرررو شدی! بهت یاد نداده با بزرگترت درست رفتار کنی؟؟
واقعا برای خودتو صاحبت متاسفم اییییش!!!!
خرگوشه ی زبون نففففففهم!!! خرگوش از این خر تر هم داریم؟...عه راستی داریم!
معرفی میکنم
خر ترین خرگوش دنیاااااا: جئون جونگ کوک!!!
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
(حالش خوب نیست😐)
جونگ کوک:?Can you Shut Dawn
ا.ت:NO
جونگ کوک: دهنتو ببند!
ا.ت: نیمیبندم•-•
جونگ کوک: خود خری
ا.ت: باعث افتخاره همزادت باشم🤗
جونگ کوک:هی خدا منو از شر این خلاص کن!
ا.ت: خیلی هم دلت بخواااد!!
جونگ کوک: نیمیخواااد!!!
ا.ت: یعنی تو منو دوست ندالی🥺🥺
جونگ کوک: من غلط میکنم😐
ا.ت: عهههه چقدر عالی😁
جونگ کوک:*میخنده*انگار تو فرق بین شوخی و جدی بودنو نمیفهمیاااا😄😄
ا.ت: هیییم•-• اگه تو بلدی یادم بده•-•
(یهویی زمین میلرزه)
ا.ت: جیییییغ زلزله من میترسم!!!!
جونگ کوک:آرامش خود را حفظ کن من میرم بیرون ببینم چه خبر شده.
ا.ت:نههه منو تنها نذار🥺
جونگ کوک: خب پس چیکار کنم؟
ا.ت:منم با خودت ببر🥺🥺
جونگ کوک: نمیشه خطرناکه!
ا.ت:من میاااام!!!!!
جونگ کوک: تو کنار در میمونی و هیچکاری نمیکنی!
ا.ت: اطاعت!
جونگ کوک:*درو باز میکنه*عجیبه چیزی اینجا نیست🤨
(رعد و برق)
ا.ت: جیییغ اون چیه؟!؟!*به بالای درخت اشاره میکنه*
از اونجایی که ادمین مرض داره جای بد کات میکنه تا پارت های بعدی خدا یار و نگهدارتان😂🤚🏻
۱۳.۶k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.