صبح شده
صبح شده
مامان داره با چشای خیس سرم داد میزنه
بابا هم پش سرش واساده چشاش خیسه
مامان همش تکونم میده
میزنه تو صورتم
چشامو باز میکنم
مامانو نیگا میکنم. عه بابام که اینجاس.
حرف میزنم میگم : چیه بابا نمیشه یکم دیگه بخوابم ؟
مامان باز صدام میکنه پاشو دیگه این مسخره بازیا چیه
میگم : وا مامان بیدارم به خدا چرا اینجوری میکنی خوب
بابا مامانو حول میده اونور و با لحن مهربونه همیشه میگه : دخترم ؟ بابایی پاشو دیگه
+عه بابا نکن دیگه نمیبینی مگه ؟ بیدارمممم میگم عجبا -_-
بابا سرشو میگیره و آروم گریه میکنه
+عه ! بابایی چرا گریه میکنی باشه بابا الان پامیشم گریه نکن
مامان میزنه زیره گریه داد میزنه : پاشو مامان جونه من پاشو
+ واااا مامان بابا ؟ مگه منو نمیبینید؟ پاشدم به خدا
از جام بلند میشم دست بابارو میگیرم
عه چیشد چرا نمیتونم بابارو بگیرم میرم عقب پش سرمو نیگا میکنم میرم پیشه مامان صورتشو نیگا میکنم میرم جلو اشکاشو پاک کنم. عه :| دستم چرا اشکارو پاک نمیکنه
میرم و بخوابم حتما دارم خواب میبینم. یکی رو تخته منه عه این که منم مگه میشه من پاشدم پس این کیه فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم واااای خدا این یعنی آره ؟ یعنی تموم شد ؟ یعنی دارم میام پیشت ؟ آخ جون بالاخره تموم شد ^-^
میرم پیش بابا میشینم نیگاش میکنم غم میگیره و داره گریه میکنه بهش میگم: بابا جونم ؟ میشه گریه نکنی ؟ بابا طاقت ندارم ببینم قوی ترین مرده زندگیم داره گریه میکنه بابا ؟ جونه دخترت گریه نکن بخدا من جام خوبه دارم میرم اون بالا بابایی صدامو نمیشنوی؟
مامان گریش شدید تر میشه میرم پیشش میشینم بغلش میکنم
باهاش حرف میزنم : مامانی ؟ تو دیگه گریه نکن مامان بخدا دلم میگیره خو گریتو میبینم مامان من خوبم میرم اون بالا از اونجا نیگا میکنم گریه نکنیا از اونجا مواظبتم مامانی بسه دیگه پاشو فدات شم
عصبی میشم داد میزنم اه خدا -_- چرا صدامو نمیشنون
من حالم خوبه چرا گریه میکنن
مامانم بلند میشه . میخندم اما هنو داره گریه میکنه تلفن و بر میداره زنگ میزنه با گریه آمبولانس میخواد دکتر میاد میگه تسلیت میگم مامانو بابا گریه میکنن دکتر روم ملافه سفید میندازه منو میزان رو اون دشک میبرنم :| مامان و بابا با گریه میان میریم بیمارستان منو میبرن یه جا تاریک مامان بابا داد میزنن دخترمونو نبرین میترسم صداشونو میشنوم مامان زنگ زده به همه آشناها به همه میگه دخترم رفت
کم کم دوستام نگران میشن زنگ میزنن گوشیم مامان حوصله نداره جواب نمیده باز زنگ میزنن بابا جواب میده میگه رفت...میپرسن کجا ؟بابام میگه پیشه خدا خبر همه جا پخش میشه روز خاک سپاریمه که .... میترسم از تاریکی از سوسک کفن پوشیدم تنم عه عشقم؟ توام اومدی که تو که رفته بودی چرا اومدی پس ؟ اومدی ببینی دیگه بر نمیگردم؟ همرو نیگا میکنم چرا همه گریه میکنن؟ ای بابا من راحتم صدا میشنوم لا الله الالله بلند تر میشه لا الله الالله باز بلند تر لا الله الاالله صداها با هم قاطی میشه منو از تابوت در میارن میخوان بزارن تو اون چالهه یکم میترسم مامانم داد میزنه میگه دخترم میترسه خاکش نکنید عشقم عه اومدی جلو چرا ؟ داد میزنه : میترسه از سوسکم میترسه عه عشقم تو دیگه چرا گریه نکن خوب تو که گفتی برو منم رفتم دردت چیه دوستام دلم تنگ میشه واستون بابایی مرده من ترو خدا تو دیگه گریه نکن بابا من عاشقتم میدونی که بابا...
مامان داره با چشای خیس سرم داد میزنه
بابا هم پش سرش واساده چشاش خیسه
مامان همش تکونم میده
میزنه تو صورتم
چشامو باز میکنم
مامانو نیگا میکنم. عه بابام که اینجاس.
حرف میزنم میگم : چیه بابا نمیشه یکم دیگه بخوابم ؟
مامان باز صدام میکنه پاشو دیگه این مسخره بازیا چیه
میگم : وا مامان بیدارم به خدا چرا اینجوری میکنی خوب
بابا مامانو حول میده اونور و با لحن مهربونه همیشه میگه : دخترم ؟ بابایی پاشو دیگه
+عه بابا نکن دیگه نمیبینی مگه ؟ بیدارمممم میگم عجبا -_-
بابا سرشو میگیره و آروم گریه میکنه
+عه ! بابایی چرا گریه میکنی باشه بابا الان پامیشم گریه نکن
مامان میزنه زیره گریه داد میزنه : پاشو مامان جونه من پاشو
+ واااا مامان بابا ؟ مگه منو نمیبینید؟ پاشدم به خدا
از جام بلند میشم دست بابارو میگیرم
عه چیشد چرا نمیتونم بابارو بگیرم میرم عقب پش سرمو نیگا میکنم میرم پیشه مامان صورتشو نیگا میکنم میرم جلو اشکاشو پاک کنم. عه :| دستم چرا اشکارو پاک نمیکنه
میرم و بخوابم حتما دارم خواب میبینم. یکی رو تخته منه عه این که منم مگه میشه من پاشدم پس این کیه فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم واااای خدا این یعنی آره ؟ یعنی تموم شد ؟ یعنی دارم میام پیشت ؟ آخ جون بالاخره تموم شد ^-^
میرم پیش بابا میشینم نیگاش میکنم غم میگیره و داره گریه میکنه بهش میگم: بابا جونم ؟ میشه گریه نکنی ؟ بابا طاقت ندارم ببینم قوی ترین مرده زندگیم داره گریه میکنه بابا ؟ جونه دخترت گریه نکن بخدا من جام خوبه دارم میرم اون بالا بابایی صدامو نمیشنوی؟
مامان گریش شدید تر میشه میرم پیشش میشینم بغلش میکنم
باهاش حرف میزنم : مامانی ؟ تو دیگه گریه نکن مامان بخدا دلم میگیره خو گریتو میبینم مامان من خوبم میرم اون بالا از اونجا نیگا میکنم گریه نکنیا از اونجا مواظبتم مامانی بسه دیگه پاشو فدات شم
عصبی میشم داد میزنم اه خدا -_- چرا صدامو نمیشنون
من حالم خوبه چرا گریه میکنن
مامانم بلند میشه . میخندم اما هنو داره گریه میکنه تلفن و بر میداره زنگ میزنه با گریه آمبولانس میخواد دکتر میاد میگه تسلیت میگم مامانو بابا گریه میکنن دکتر روم ملافه سفید میندازه منو میزان رو اون دشک میبرنم :| مامان و بابا با گریه میان میریم بیمارستان منو میبرن یه جا تاریک مامان بابا داد میزنن دخترمونو نبرین میترسم صداشونو میشنوم مامان زنگ زده به همه آشناها به همه میگه دخترم رفت
کم کم دوستام نگران میشن زنگ میزنن گوشیم مامان حوصله نداره جواب نمیده باز زنگ میزنن بابا جواب میده میگه رفت...میپرسن کجا ؟بابام میگه پیشه خدا خبر همه جا پخش میشه روز خاک سپاریمه که .... میترسم از تاریکی از سوسک کفن پوشیدم تنم عه عشقم؟ توام اومدی که تو که رفته بودی چرا اومدی پس ؟ اومدی ببینی دیگه بر نمیگردم؟ همرو نیگا میکنم چرا همه گریه میکنن؟ ای بابا من راحتم صدا میشنوم لا الله الالله بلند تر میشه لا الله الالله باز بلند تر لا الله الاالله صداها با هم قاطی میشه منو از تابوت در میارن میخوان بزارن تو اون چالهه یکم میترسم مامانم داد میزنه میگه دخترم میترسه خاکش نکنید عشقم عه اومدی جلو چرا ؟ داد میزنه : میترسه از سوسکم میترسه عه عشقم تو دیگه چرا گریه نکن خوب تو که گفتی برو منم رفتم دردت چیه دوستام دلم تنگ میشه واستون بابایی مرده من ترو خدا تو دیگه گریه نکن بابا من عاشقتم میدونی که بابا...
۳۲.۳k
۲۰ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.