خوندن بدون لایک و کامنت حرامه

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.
p9
you and me

روز اخر

ویو ا/ت امروز قرار بود از همه ی اون چیزی که بودیم محروم بشیم هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحال از اینکه بلاخره تهیونگ رو میبینم و بهش میرسم ناراحت از اینکه دیگه فرشته نبودم که با دوستام خوش بگذرونم.

ویو تهیونگ

دوست نداشتم از شیطان بودن محروم بشم ولی می ارزید برای ا/ت خوشحالم الان میخوام برم ا/ت رو ببینم.

خداوند دستور داده بود که ما همدیگه روببینیم بعد کارش رو عملی کنه.

ویو ا/ت

تهیونگ قرار بود بیاد .
در باز شدو تهیونگ در چهار چوب در نمایان شد تهیونگ نزدیک ا/ت شد.
ا/ت:هی تهیونگ میدونی که خدا چی گفت پس اینکار رو نکن
تهیونگ:میدونم ولی صبر ندارم بزار بریم زمین.

خدا گفته بود که تا زمان ازدواج به هم حتا دست هم نزنیم چه برسه به کارای استغفرالله ای (دقت کردید خدا چقدر دستور میده؟).
خدا گفته بود خیلی چیزا رو تغییر میده ولی ما بی خبر بودیم.

حرکت کردیم به سمت دروازه همه اومده بودن که مارا راهیه زمین کنند.

روز بعد

ادامه دارد......
دیدگاه ها (۲)

به جان مادرم ،مادرت ،ماردامون لز نیستنننننن

ببخشید کم میزارم ولی هیچی به ذهنم نمیرسه

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه. p8you and me ا/:ما باهم این ت...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides³³تهیونگ: کی بود؟ دوهی: گفتم که ا/ت ته...

دو رقیب عشقیپارت ۲«ا/ت ویو»ا/ت: میدونم تهیونگ ببخشید...میشه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط