خوندن بدون لایک و کامنت حرامه

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.
p8
you and me

ا/:ما باهم این تصمیم رو گرفتیم یا باهم یا هیچ کدوم.
تهیونگ هم حرفم رو تایید کرد.
خداوند:یه راهی براتون دارم فقط از چلوی چشمام دور شید.

ویو ا/ت.
وقتی به تهیونگ گفتم یه راهی هست تعجب کرد ولی بهش گفتم گفتم که اگه ما عاشق هم باشیم خداوند مارو به سمت زمین راهی میکنه اما دیگه نه من فرشته هستم نه تو شیطان.

تهیونگ بعد یه کم فکر کردن تایید کرد که هردو پیش خدا رفتیم.

ویو تهیونگ

از پیش خدا به جهنم باز گشتیم خداوند تاریخی معین کرده بود برای بازگشت ولی ما بیشتر از اینها شوق کنار هم بودن را داشتیم.


خداوند دستور داده بود تا روزه پایانی حتا یکدیگر را هم نبینیم ازاینکه سه روز بود ا/ت را نمیدیدم داخور بودم دلتنگش بودم.

سه روز دیگر تا پایان شیطان بودنم میگذشت در این سه زوزی که گذشته بود از تاریخ خداوند مسئولیت هایی در زمین به ما داد تمام چیز های یک انسان کامل را یاد گرفته بودم مطمئن بودم ا/ت هم انها را یاد گرفته.

خداوند فرشتگانی را برای محافظت از ما فراخوانده بود و ما فرشتگانی که از بهشت اورده بودیم برای اینکه ا/ت را به دست بیاورم به بهشت بازگرداندیم.

سه روز بهد روز پایانی.

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۷)

ببخشید کم میزارم ولی هیچی به ذهنم نمیرسه

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.p9you and me روز اخرویو ا/ت ام...

خوندن بدون لایک و کامنت حرامه. p7you and me ا/ت:واقعا که خیل...

وایب رمان البته میدونم شما تصوراتتون قویه میدونم الان براش ب...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides⁷(موضوع: شروع داستان) فردای آن روز، ا/...

تکپارتی درخواستی اسمات از ته ته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط