عشق شیرین 🖤🖤
عشق شیرین 🖤🖤
پارت 22👑👑
وقتی دید بهش دست ندادم متعجب شد و دستش و کشید عقب باز خجالت گفت معذرت میخوام منم با پرویی گفتم خواهش میکنم
ویو کوک
مامان اومد گفت خانواده لی اومدن که اقای لی دوست صمیمی باباست بهشونپخوشامد بگم
رفتم جلو تازه شناختمشون ولی هیچوقت دخترشون و تو هیچ مهمونی ندیده بودم.
مشتاق بودم ببینم چه شکلی که مامان از صبح تا شب ازش تعریف میکنه.
رفتم جلو خانم لی رو دیدم ویه دختر که کنارش ایستاده بود با تیپ مجلسی، رسمی و پوشیده مثل بقیه دختر های مهمونی لباس باز نپوشیده بود
جلوی اون دختر رفتم و بهش نگاه کردم اونم تخس و مغرور نگاهم میکرد و با اون چشمای مشکی برایش زل زده بود بهم ولی یه کلمه هم حرف نمیزد
بهش گفتم خوش امدی و دستم رو بردم جلو
مامان متعجب بهم نگاه کرد و لی چیزی نگفت البته طبیعی هم بود تا الان سی یا چهل تا دختر دست شون رو برای دست دادن اوردن جلو و من مغرور با هیچ کدوم دست ندادم
ولی الان برعکس شده بود الان اون مغرور بود و دست من توی هوا مونده بود متعجب شدم و چیزی و به یک لبخند اکتفا کردم
مامان راهنمایی شون کرد سمت مبل ها تا بشینند بعد به من نگاه کرد
جولیا.. توکه هیچ وقت با هیچ دختر دست نمیدادی الان چیشد؟؟؟؟؟؟
کوک.. خودمم نمیدونم همینجوری یه هویی شد.
پایان پارت 🖤🖤
نویسنده.. بلکنزی
پارت 22👑👑
وقتی دید بهش دست ندادم متعجب شد و دستش و کشید عقب باز خجالت گفت معذرت میخوام منم با پرویی گفتم خواهش میکنم
ویو کوک
مامان اومد گفت خانواده لی اومدن که اقای لی دوست صمیمی باباست بهشونپخوشامد بگم
رفتم جلو تازه شناختمشون ولی هیچوقت دخترشون و تو هیچ مهمونی ندیده بودم.
مشتاق بودم ببینم چه شکلی که مامان از صبح تا شب ازش تعریف میکنه.
رفتم جلو خانم لی رو دیدم ویه دختر که کنارش ایستاده بود با تیپ مجلسی، رسمی و پوشیده مثل بقیه دختر های مهمونی لباس باز نپوشیده بود
جلوی اون دختر رفتم و بهش نگاه کردم اونم تخس و مغرور نگاهم میکرد و با اون چشمای مشکی برایش زل زده بود بهم ولی یه کلمه هم حرف نمیزد
بهش گفتم خوش امدی و دستم رو بردم جلو
مامان متعجب بهم نگاه کرد و لی چیزی نگفت البته طبیعی هم بود تا الان سی یا چهل تا دختر دست شون رو برای دست دادن اوردن جلو و من مغرور با هیچ کدوم دست ندادم
ولی الان برعکس شده بود الان اون مغرور بود و دست من توی هوا مونده بود متعجب شدم و چیزی و به یک لبخند اکتفا کردم
مامان راهنمایی شون کرد سمت مبل ها تا بشینند بعد به من نگاه کرد
جولیا.. توکه هیچ وقت با هیچ دختر دست نمیدادی الان چیشد؟؟؟؟؟؟
کوک.. خودمم نمیدونم همینجوری یه هویی شد.
پایان پارت 🖤🖤
نویسنده.. بلکنزی
۱.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.