A kiss of chocolate wine
(๑˙ A kiss of chocolate wine ˙๑)
part ⁴
سریعا خودشو پشت دیوار کشید که متوجه دختر جوونی سمت چپش شد که رگبار اسلحه داشت نزدیکش
میشد و اون دختر بدون حرکت خشکش زده بود و فقط به رو به روش ژل زده بود کمتر از ۵ ثانیه وقت داشت برای نجاتش ( چرا حرکت نمیکنه لعنت بهش نباید جلب توجه کنم اما...) بدون اینکه فرصت فکر کردن به خودش
بده سمت دختر شیرجه زد و همزمان کلنشو از کنار کمرش بیرون کشید و مستقیما بدون اتلاف وقت و خطا یه تیر
توی سر مرد مسلح اولی خالی کرد که با صدای تیر دوتا
همدستمش توی بریدگی سمت راستشون پیچیدن (لعنت..)
توجهاش به دختر توی بغلش جلب شد صورتشو به سینه
ادلر فشار میداد و با تموم قدرتش پیراهنشو به چنگگرفته بود
رایحه شیرین و ترسیده شکلات و رز به مشامش رسید و اروم تکونش داد و پرسید:
جیمین : خانوم؟ خوبیید؟ میتونید بلند شید؟
...آ..آره من..
دختر ازش دور شد و سریا ایستاد که دستشو گرفت و کشیدش سمت بریدگی اولی که چند لحظه پیش توش بود
جیمین : همینجا بمون و به هیچ وجه بیرون نیا فهمیدی؟
...ب..بله می..میمونم الفا
جیمین : خوبه افرین چیزی نیس باشه؟
بعد اینکه مطمئن شد حالش خوبه سریعا یه سمت راهروی پشتی پاساژ رفت با اینکار اون دوتا تروریستو دور زد
و به سمت بریدگی که اونجا سنگر گرفته بودن دووید.
یکیشون اسلشو از داخل جعبه گیتار بیرون کشیده بود و میخواست شلیکو از سر بگیره که از پشت سر ، به
سرش شلیک کرد و تا دوسش چرخید مردی که زده بود سپر خودش کرد و رگبار رفیقش روی بدن بی جون اون
نشست که بلافاصله شلیک سومو توی دست تیرانداز کردو
با فریادی اسلحه از دست مرد افتاد. درهرصورت یکیشونو باید زنده نگه میداشت تا بتونن بازجوییشون کنن
بعد خلع سلاح و بستن دستای اونی که زنده بود با بند کفشش کم کم پلیسا و نگهبان بعدی هم رسیده بودن؛
(نباید هویتم فاش میشد و لعنت من کاملا خارج از برنامه خودمو درگیر چیزی کرده بودم که هیچ ربط فاکی بهم نداشت... فقط به خاطر اون دختر..)
از بین جمعیت سریعا خارج شد و خودشو به ماشینش رسوند ، بلافاصله سمت خونش راه افتاد ، همزمان به
فاکس زنگ زد و ماجرا رو براش تعریف کرد.
فاکس : نگران نباشید قربان هر فیلمی توی دوربینا باشه فورا پاک میکنم و مطمئن میشم توی هیچکدوم از گوشه هوشمند مردمی که اونجا بودن عکس و فیلمی از شما نباشه
part ⁴
سریعا خودشو پشت دیوار کشید که متوجه دختر جوونی سمت چپش شد که رگبار اسلحه داشت نزدیکش
میشد و اون دختر بدون حرکت خشکش زده بود و فقط به رو به روش ژل زده بود کمتر از ۵ ثانیه وقت داشت برای نجاتش ( چرا حرکت نمیکنه لعنت بهش نباید جلب توجه کنم اما...) بدون اینکه فرصت فکر کردن به خودش
بده سمت دختر شیرجه زد و همزمان کلنشو از کنار کمرش بیرون کشید و مستقیما بدون اتلاف وقت و خطا یه تیر
توی سر مرد مسلح اولی خالی کرد که با صدای تیر دوتا
همدستمش توی بریدگی سمت راستشون پیچیدن (لعنت..)
توجهاش به دختر توی بغلش جلب شد صورتشو به سینه
ادلر فشار میداد و با تموم قدرتش پیراهنشو به چنگگرفته بود
رایحه شیرین و ترسیده شکلات و رز به مشامش رسید و اروم تکونش داد و پرسید:
جیمین : خانوم؟ خوبیید؟ میتونید بلند شید؟
...آ..آره من..
دختر ازش دور شد و سریا ایستاد که دستشو گرفت و کشیدش سمت بریدگی اولی که چند لحظه پیش توش بود
جیمین : همینجا بمون و به هیچ وجه بیرون نیا فهمیدی؟
...ب..بله می..میمونم الفا
جیمین : خوبه افرین چیزی نیس باشه؟
بعد اینکه مطمئن شد حالش خوبه سریعا یه سمت راهروی پشتی پاساژ رفت با اینکار اون دوتا تروریستو دور زد
و به سمت بریدگی که اونجا سنگر گرفته بودن دووید.
یکیشون اسلشو از داخل جعبه گیتار بیرون کشیده بود و میخواست شلیکو از سر بگیره که از پشت سر ، به
سرش شلیک کرد و تا دوسش چرخید مردی که زده بود سپر خودش کرد و رگبار رفیقش روی بدن بی جون اون
نشست که بلافاصله شلیک سومو توی دست تیرانداز کردو
با فریادی اسلحه از دست مرد افتاد. درهرصورت یکیشونو باید زنده نگه میداشت تا بتونن بازجوییشون کنن
بعد خلع سلاح و بستن دستای اونی که زنده بود با بند کفشش کم کم پلیسا و نگهبان بعدی هم رسیده بودن؛
(نباید هویتم فاش میشد و لعنت من کاملا خارج از برنامه خودمو درگیر چیزی کرده بودم که هیچ ربط فاکی بهم نداشت... فقط به خاطر اون دختر..)
از بین جمعیت سریعا خارج شد و خودشو به ماشینش رسوند ، بلافاصله سمت خونش راه افتاد ، همزمان به
فاکس زنگ زد و ماجرا رو براش تعریف کرد.
فاکس : نگران نباشید قربان هر فیلمی توی دوربینا باشه فورا پاک میکنم و مطمئن میشم توی هیچکدوم از گوشه هوشمند مردمی که اونجا بودن عکس و فیلمی از شما نباشه
- ۳۱۸
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط