A kiss of chocolate wine
(๑˙ A kiss of chocolate wine ˙๑)
part ⁶
جیمین : قربان.. منظورتون چیه؟
...برای پنهان کردن هویت و بی اهمیت نشون دادن قضیه باید بگم تو یه کماندوی اموزش دیده پلیسسی و اون دختر همسرته و برای پنهان کردن هویت از دشمنات ازجایی که میدونن تو حتی سمت دخترا هم نمیری این
مفیده بهرحال درضمن مطمئنم اینو میدونی که در صورت لو رفتن
هویت به عنوان ادلر امن ترین جا برای اون دختر کنار
خودته ؛ توی قلمروی شیر
جیمین : متوجه شدم قربان... من اعتراضی ندارم
...خوبه اطلاعاتش برات ارسال و در اسرع وقت کاراش انجام میشه.
جیمین : متشکرم
(بهر حال که اختیار زندگیم خیلی وقته دست این کفتاراس
اینم روش فقط امیدوارم دختره اعصاب فولادی داشته باشه)
حدودا نیم ساعت گذشته بود که زنگ در به صدا اومد . ماسکشو زد و به سمت در رفت؛ پادوی فاکس
خودش بازم با همون کلاه کاسکت دم در بود و بدون هیچ حرفی پاکت مشکی پلمپ شده رو تحویلش داد و
سری تکون داد. وارد خونه شد و بی صبر پاکتو باز کرد و اطلاعتو خوند
نام : امیلی نیومن
جنسیت ثانویه: امگای رهبر
تاریخ تولد: 1999/4/9 - 23 ساله
مدرک تحصیلی : لیسانس روانشناسی
نام پدر : جو نیومن / آلفا
نام مادر : راشل نیومن / امگا
وضعیت تاهل : مجرد
خواهر/برادر: جین نیومن / 25 ساله ... و
مدارکی از تک تک اعضای خانواده امیلی توی پاکت بود و با دقت همشونو خوند که متوجه شد برادر امیلی واقعا
یه سرباز آموزش دیدس! ، پدرش یه بانکدار بازنشسته و مادرش معلم بازنشسته بود نگاهی به عکس واضحی که از صورت امیلی بود انداخت
( چهرشو دوست دارم .. اون زیباست ) کسی اونو از فکر کردن و نگاه کردن به همسر آینده اجباریش که منع نمیکرد ، میکرد؟
***
امیلی :....
بعد دوساعتی که کارتم توی بانک طول کشید برگشتم
خونه و با صدای بلند گفتم: اهل منزل کوچااااایید که من برگشتمممممم
لازم نیس خوشحالی کنید من متعلق به همتونممن
و هنوز صحبتم توی دهنم بود که وارد هال شدم و متوجه دوتا مرد الفای غریبه که یکی با لبخند و اون یکی با قیافه
بوکر بم زل زده بود مواجه شدم و پدر، برادرم و مادرم که رو به روشون نشسته بودن و حالا به سمتم چرخیده بودن
بابا : خوش اومدی دخترم بیا بشین مهمون داریم
ازصدای پدرم میتونستم جدیتش رو متوجه بشم پس بی حرف کنار برادرم نشست و سلامی کردم
مرد اول به حرف اومد و گفت: مامور پارکرهستم
و بعد مرد دومی گفت : و من هم مامور هالند
part ⁶
جیمین : قربان.. منظورتون چیه؟
...برای پنهان کردن هویت و بی اهمیت نشون دادن قضیه باید بگم تو یه کماندوی اموزش دیده پلیسسی و اون دختر همسرته و برای پنهان کردن هویت از دشمنات ازجایی که میدونن تو حتی سمت دخترا هم نمیری این
مفیده بهرحال درضمن مطمئنم اینو میدونی که در صورت لو رفتن
هویت به عنوان ادلر امن ترین جا برای اون دختر کنار
خودته ؛ توی قلمروی شیر
جیمین : متوجه شدم قربان... من اعتراضی ندارم
...خوبه اطلاعاتش برات ارسال و در اسرع وقت کاراش انجام میشه.
جیمین : متشکرم
(بهر حال که اختیار زندگیم خیلی وقته دست این کفتاراس
اینم روش فقط امیدوارم دختره اعصاب فولادی داشته باشه)
حدودا نیم ساعت گذشته بود که زنگ در به صدا اومد . ماسکشو زد و به سمت در رفت؛ پادوی فاکس
خودش بازم با همون کلاه کاسکت دم در بود و بدون هیچ حرفی پاکت مشکی پلمپ شده رو تحویلش داد و
سری تکون داد. وارد خونه شد و بی صبر پاکتو باز کرد و اطلاعتو خوند
نام : امیلی نیومن
جنسیت ثانویه: امگای رهبر
تاریخ تولد: 1999/4/9 - 23 ساله
مدرک تحصیلی : لیسانس روانشناسی
نام پدر : جو نیومن / آلفا
نام مادر : راشل نیومن / امگا
وضعیت تاهل : مجرد
خواهر/برادر: جین نیومن / 25 ساله ... و
مدارکی از تک تک اعضای خانواده امیلی توی پاکت بود و با دقت همشونو خوند که متوجه شد برادر امیلی واقعا
یه سرباز آموزش دیدس! ، پدرش یه بانکدار بازنشسته و مادرش معلم بازنشسته بود نگاهی به عکس واضحی که از صورت امیلی بود انداخت
( چهرشو دوست دارم .. اون زیباست ) کسی اونو از فکر کردن و نگاه کردن به همسر آینده اجباریش که منع نمیکرد ، میکرد؟
***
امیلی :....
بعد دوساعتی که کارتم توی بانک طول کشید برگشتم
خونه و با صدای بلند گفتم: اهل منزل کوچااااایید که من برگشتمممممم
لازم نیس خوشحالی کنید من متعلق به همتونممن
و هنوز صحبتم توی دهنم بود که وارد هال شدم و متوجه دوتا مرد الفای غریبه که یکی با لبخند و اون یکی با قیافه
بوکر بم زل زده بود مواجه شدم و پدر، برادرم و مادرم که رو به روشون نشسته بودن و حالا به سمتم چرخیده بودن
بابا : خوش اومدی دخترم بیا بشین مهمون داریم
ازصدای پدرم میتونستم جدیتش رو متوجه بشم پس بی حرف کنار برادرم نشست و سلامی کردم
مرد اول به حرف اومد و گفت: مامور پارکرهستم
و بعد مرد دومی گفت : و من هم مامور هالند
- ۷۰۶
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط