لگدی خورد به در در که نه دیوار شکست
▪️لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست..
▪️خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست...
▪️سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند...
▪️عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست...
▪️توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید...
▪️استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست...
▪️کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت...
▪️سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست...
▪️فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ملعون...
▪️پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست...
▪️چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی...
▪️سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست.
▪️خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست...
▪️سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند...
▪️عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست...
▪️توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید...
▪️استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست...
▪️کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت...
▪️سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست...
▪️فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ملعون...
▪️پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست...
▪️چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی...
▪️سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست.
- ۱.۱k
- ۰۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط