بی اعتماد 19
#بیاعتماد_19
کوک اومد صندلی رو کشید عقب و نشست
-خب خب.. میبینم سرجات نشستی و خرابکاری نکردی باید بخاطر این کارت یه جایزه بهت بدم..
سرمو اوردم بالا که ادامه داد
- چی دوست داری!؟
+زندگیمو..
فقط میخوام زندگیم مثل قبل بشه..
-غمگین نگاهم کرد و گفت:
میدونستم تحملت زیاد نیست..
اما راستشو بخوای منم دیگه بدون تو نمیتونم..
روزا و شبا برام بی معنیه..
ولی.. ولی..
با شنیدن صدای زنگ موبایلش حرفشو قطع کرد
با دیدن شماره از رو صندلی بلند شد و از میز دور شد..
(ویو کوک)
+الو..
-سلا..ام..
+شما..
با صدای بغض الودی گفت:
به همین زودی فراموشم کردی!؟
درسته خودشه..
دستی به موهام کشیدم و گفتم:
+زود!
از اون ماجرا خیلی میگذره..
-اره خب.. درسته..
+چی میخوای؟
-منشی کیم..
منشی کیم خواهر منه
از سر عصبانیت خنده کردم و گفتم:
میدونستم یروزی زهرتو میریزی..
-خودت میدونی که همون موقعم برای اینکه کنارت باشم جونمو میدادم ولی..
+نمیخوام اون روزا رو به یاد بیارم
فقط کارتو بگو..
سرم شلوغه..
-من سرطان دارم...
اینکه چقد دیگه زنده بمونم معلوم نیست..
خواهرمو فرستادم
خواستم زندگیتو خراب کنم اما.. اما انگار اون زن هم مثل من حاضره برای کنار تو بودن هر کاری کنه
پس بیخیال شدم..
اون عکسایی که دستت رسید همش فتوشاپ بود..
برای اثباتش پوشه ای که دست اون نگهبان دم دره رو ببین..
کوک اومد صندلی رو کشید عقب و نشست
-خب خب.. میبینم سرجات نشستی و خرابکاری نکردی باید بخاطر این کارت یه جایزه بهت بدم..
سرمو اوردم بالا که ادامه داد
- چی دوست داری!؟
+زندگیمو..
فقط میخوام زندگیم مثل قبل بشه..
-غمگین نگاهم کرد و گفت:
میدونستم تحملت زیاد نیست..
اما راستشو بخوای منم دیگه بدون تو نمیتونم..
روزا و شبا برام بی معنیه..
ولی.. ولی..
با شنیدن صدای زنگ موبایلش حرفشو قطع کرد
با دیدن شماره از رو صندلی بلند شد و از میز دور شد..
(ویو کوک)
+الو..
-سلا..ام..
+شما..
با صدای بغض الودی گفت:
به همین زودی فراموشم کردی!؟
درسته خودشه..
دستی به موهام کشیدم و گفتم:
+زود!
از اون ماجرا خیلی میگذره..
-اره خب.. درسته..
+چی میخوای؟
-منشی کیم..
منشی کیم خواهر منه
از سر عصبانیت خنده کردم و گفتم:
میدونستم یروزی زهرتو میریزی..
-خودت میدونی که همون موقعم برای اینکه کنارت باشم جونمو میدادم ولی..
+نمیخوام اون روزا رو به یاد بیارم
فقط کارتو بگو..
سرم شلوغه..
-من سرطان دارم...
اینکه چقد دیگه زنده بمونم معلوم نیست..
خواهرمو فرستادم
خواستم زندگیتو خراب کنم اما.. اما انگار اون زن هم مثل من حاضره برای کنار تو بودن هر کاری کنه
پس بیخیال شدم..
اون عکسایی که دستت رسید همش فتوشاپ بود..
برای اثباتش پوشه ای که دست اون نگهبان دم دره رو ببین..
۳.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.