the end of time after him part 19
ساشا : مهم نیست احمق اگه ناتاشا و لوکاس به همه حمله کنن تو و فلیکس باهم دیگه قدرتمند ترین و وقتی که بخوای با فلیکس باشی باید بیای تو گروه من
پنی : چرا اینکارو میکنی
ساشا : راستش اینو از مادرم یاد گرفتم
که چرا نباید به هیچکس اعتماد کرد ...
که چجوری بهش خیانت شده
ناتاشا : مادر من اونو نکشت تقصیر مادرت بود.
ساشا : پدرت رو که تو روز عروسیش دزدید
ناتاشا : خود پدرم نخواست با مادرت باشه خحالا اون کتاب رو بهم بده
ساشا : چرا باید بهت بدم به کسی که وحشیه
ناتاشا : تو واقعا داری میگی من وحشیم
ساشا : خونآشام چیه پس
ناتاشا : خودت چی ها تو که میتونی تو یه دقیقه با یه سیل همه چیو نابود کنی
ساشا : ناتاشا
ناتاشا : هه
ویو لوکاس : وقتی حواس ساشا پرت شد کتاب رو از دستش گرفتم و دویدم و ناتاشا هم پشت سرم دوید.و ساشا هم با بقیه بچه ها پشت سرمون دنبالمون کرد
۲۰ دقیقه بود که داشتم میدویدم
ولی به خاطر درخت دستش رو ول کردم و مجبور شدم از یه راه دیگه برم ولی ...
پنی : چرا اینکارو میکنی
ساشا : راستش اینو از مادرم یاد گرفتم
که چرا نباید به هیچکس اعتماد کرد ...
که چجوری بهش خیانت شده
ناتاشا : مادر من اونو نکشت تقصیر مادرت بود.
ساشا : پدرت رو که تو روز عروسیش دزدید
ناتاشا : خود پدرم نخواست با مادرت باشه خحالا اون کتاب رو بهم بده
ساشا : چرا باید بهت بدم به کسی که وحشیه
ناتاشا : تو واقعا داری میگی من وحشیم
ساشا : خونآشام چیه پس
ناتاشا : خودت چی ها تو که میتونی تو یه دقیقه با یه سیل همه چیو نابود کنی
ساشا : ناتاشا
ناتاشا : هه
ویو لوکاس : وقتی حواس ساشا پرت شد کتاب رو از دستش گرفتم و دویدم و ناتاشا هم پشت سرم دوید.و ساشا هم با بقیه بچه ها پشت سرمون دنبالمون کرد
۲۰ دقیقه بود که داشتم میدویدم
ولی به خاطر درخت دستش رو ول کردم و مجبور شدم از یه راه دیگه برم ولی ...
- ۳.۳k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط