پارت³
پارت³
اجوما:خب همه ردیف شید تا ارباب بیاد
همه خدمتکارا روبه روی پله های بزرگ عمارت وایساده بودن تا ارباب بیاد
خدمتکارا در گوش هم پچ پچ میکردن بعضی ها هم دلهره داشتن که کشته میشن یا انتخاب بشن
¹مین بعد
همهی خدمتکارا به ردیف جلوی پله ها وایساده بودن بزرگترین در اتاق تو عمارت
باز شد
برعکس تصورات همه که ارباب جئون پیرمردی باشع پسر زیبا و هیکلی از پله ها پایین اومد
همراه دوتا غول سیاه پوش
ارباب جئون دست هاشو پشت کمرش گره زد و دونه دونه خدمتکارا رو نگاه میکرد
جنی و چندتا خدمتکارارو انتخاب کرد
ارباب جئون یه نگاه سردی به ات کرد و از کنارش رد شد
جنی با یه نیشخند نگاه ات کرد و پشت سر ارباب جئون حرکت کرد
و جونگکوک رسید به در چندلحظه صبر کرد و برگشت به سمت ات رفت و روبه روش وایساد
کوک:تو دختر ناتنی لی
ات:ب..له ار..باب
کوک:توهم دنبالم بیا
ات:ب..له
و جئون یه علامت به دستیارش داد که یه دفعه_______________________
گایز میدونم کمه ولی شاید شبم بزارم
پس زودتر شرطا رو برسونید تا زودتر بزارم
like:⁹⁰
comment:⁶⁰
اجوما:خب همه ردیف شید تا ارباب بیاد
همه خدمتکارا روبه روی پله های بزرگ عمارت وایساده بودن تا ارباب بیاد
خدمتکارا در گوش هم پچ پچ میکردن بعضی ها هم دلهره داشتن که کشته میشن یا انتخاب بشن
¹مین بعد
همهی خدمتکارا به ردیف جلوی پله ها وایساده بودن بزرگترین در اتاق تو عمارت
باز شد
برعکس تصورات همه که ارباب جئون پیرمردی باشع پسر زیبا و هیکلی از پله ها پایین اومد
همراه دوتا غول سیاه پوش
ارباب جئون دست هاشو پشت کمرش گره زد و دونه دونه خدمتکارا رو نگاه میکرد
جنی و چندتا خدمتکارارو انتخاب کرد
ارباب جئون یه نگاه سردی به ات کرد و از کنارش رد شد
جنی با یه نیشخند نگاه ات کرد و پشت سر ارباب جئون حرکت کرد
و جونگکوک رسید به در چندلحظه صبر کرد و برگشت به سمت ات رفت و روبه روش وایساد
کوک:تو دختر ناتنی لی
ات:ب..له ار..باب
کوک:توهم دنبالم بیا
ات:ب..له
و جئون یه علامت به دستیارش داد که یه دفعه_______________________
گایز میدونم کمه ولی شاید شبم بزارم
پس زودتر شرطا رو برسونید تا زودتر بزارم
like:⁹⁰
comment:⁶⁰
۳۶.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.