پارت ³
پارت ³
تو کی هستی!
ات ویو
تصمیم گرفتم برم ببینم کیه!
خیلی با قدم های اروم رفتم سمت اتاق نمیدونم چرا ولی اولین باره که میترسم رسیدم دم در اتاق درو باز کردم ..
+ام اجازه هست.. سلامم *داد
-.....
+ کسی اینجا نیست
دور و برم رو نگاه کردم که دیدم یه صدا هایی میاد صدا از حموم بود! تعجب کردم رفتم سمت حموم اومدم تا درو باز کنم یهو یکی درو باز کرد!
- تو کی هستی *اروم
+.....
-میگم کی هستی *داد
از دادش تازه به خودم اومدم اون خیلی جذاب بود هیکلش که اوف عه ات به خودت بیا چت شدع فقط با یه حوله دور کمرش بود ..
+هی سر من داد نزن *داد
-داد بزنم چی میشه ها *عربده
+... تو... تو اهههه ... ببین من خودم تو رو نمیشناسم بیا اول هم دیگه رو
که یهو کمرم رو گرفت تو چسبوند به خودش انقدر محکم چسبونده بود منو که کل بدنش رو حس کردم!
+هی ولم کن
-بزار بهت اینو بگم از همین حالا از اینجا گم میشی.. اگه هم نشی کاری میکنم که با صد تا بخیه هم درست نشی!
+هی درست صحبت کن ... حالا که اینجوره.. اصن.. اینجا میمونم و تا خودت نگی مشکلت چیه نمیرم
-لعنتیا من مشکلی ندارم *عربده
من حالم خوبه چطور جرعت میکن هرروز یه روانشناس بیارن *داد
+هی هی اروم باش درسته روان شناسم ولی... الان که دارم مییینمت عالی هستی اما بیا به همه نشون بدیم که حالت خوبه بعد بعد میرم خوب *کمی بغض و ترس
- تو ذهنش *احساس کردم بغض کرده شاید به خاطر عربده ای که کشیدم هست ولی... داشت راست میگفت
* هوف اوکی... ولی دارم همین حالا بهت میگم تو بعد دردسری افتادی!
حمایت یادتون نره :)
اگه هم دوست ندارین اجبار نیست من فقط به خاطر چند نفر دارم فیک مینویسم :)
تو کی هستی!
ات ویو
تصمیم گرفتم برم ببینم کیه!
خیلی با قدم های اروم رفتم سمت اتاق نمیدونم چرا ولی اولین باره که میترسم رسیدم دم در اتاق درو باز کردم ..
+ام اجازه هست.. سلامم *داد
-.....
+ کسی اینجا نیست
دور و برم رو نگاه کردم که دیدم یه صدا هایی میاد صدا از حموم بود! تعجب کردم رفتم سمت حموم اومدم تا درو باز کنم یهو یکی درو باز کرد!
- تو کی هستی *اروم
+.....
-میگم کی هستی *داد
از دادش تازه به خودم اومدم اون خیلی جذاب بود هیکلش که اوف عه ات به خودت بیا چت شدع فقط با یه حوله دور کمرش بود ..
+هی سر من داد نزن *داد
-داد بزنم چی میشه ها *عربده
+... تو... تو اهههه ... ببین من خودم تو رو نمیشناسم بیا اول هم دیگه رو
که یهو کمرم رو گرفت تو چسبوند به خودش انقدر محکم چسبونده بود منو که کل بدنش رو حس کردم!
+هی ولم کن
-بزار بهت اینو بگم از همین حالا از اینجا گم میشی.. اگه هم نشی کاری میکنم که با صد تا بخیه هم درست نشی!
+هی درست صحبت کن ... حالا که اینجوره.. اصن.. اینجا میمونم و تا خودت نگی مشکلت چیه نمیرم
-لعنتیا من مشکلی ندارم *عربده
من حالم خوبه چطور جرعت میکن هرروز یه روانشناس بیارن *داد
+هی هی اروم باش درسته روان شناسم ولی... الان که دارم مییینمت عالی هستی اما بیا به همه نشون بدیم که حالت خوبه بعد بعد میرم خوب *کمی بغض و ترس
- تو ذهنش *احساس کردم بغض کرده شاید به خاطر عربده ای که کشیدم هست ولی... داشت راست میگفت
* هوف اوکی... ولی دارم همین حالا بهت میگم تو بعد دردسری افتادی!
حمایت یادتون نره :)
اگه هم دوست ندارین اجبار نیست من فقط به خاطر چند نفر دارم فیک مینویسم :)
۱.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.