برشی از کتاب

📚برشی از کتاب

اون قصه رو شنیدی یوسف؟ قصه‌ی ده کورا که همه‌شون کور به دنیا می‌اومدن. یه روز چشای یه بچه باز می‌شه و دوروبرشو می‌بینه. از این مرض خیلی می‌ترسن و از ترسِ این که واگیر نباشه و همه بچه‌ها رو مبتلا نکنه، اون بچه رو می‌کشن! جسدشو می‌سوزونن!
یاد استانبول می‌افتم... این شهر، گناهای بزرگی مرتکب شده، لایقِ چیه؟! کدوم نفرین دامنشو می‌گیره؟ شایدم نفرین دامنشو گرفته و حالا داریم توش زندگی می‌کنیم؟!… اینجا هر کی چشاش باز باشه زجرکشش می‌کنن... شما خیال می‌بافین پسرم، شماها رو هم زجرکش می‌کنن...!

📕کتاب:استانبول استانبول
✍🏻اثر:#برهان_سونمز

#read_a_book
دیدگاه ها (۰)

📖انسان در جستجوی جاودانگی📝معرفی کتاب خداوند وجود دارد و هر ج...

📖روانشناسی انسان سلطه جو📝معرفی کتاب شخصی که خود و دیگران را ...

خودِ معمولیت را پیدا کنخودِ معمولیت را نشان بده!به‌دنبال بهت...

اگر بخت یارت بوده باشد تا در جوانی در پاریس زندگی کنی، باقی ...

6 - چرا به این جانور می گم حراااامزاده ؟!بخاطر اینکه حساب کر...

P⁸ویو راوی فلش بک به^^″ مهمونی″^^امروز روز بود که شاید میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط