سینا : بی توجه به قسمت دوم حرفش گفتم ...ایران واقعا! بی ح
سینا : بی توجه به قسمت دوم حرفش گفتم ...ایران واقعا! بی حواس بلند گفتم که مرد اخموع نگاه ترسناکی کرد ...ببخشید
تا خواستم برگردم صدای غار و غور شکمم در اومد خیلی خجالت کشیدم شرط میبندم گونه هام سرخ شده
مهیار: صدای غار و غور چیزی اومد برگشتم ببینم چی بود که دیدم پسره دست گذاشته رو دلش و گونه هاش سرخ شده یک لحظه خندم گرفت سریع جمعش کردم حقم داشت از صبح چیزی نخورده بود به مهماندار گفتم غذا رو الان بیارن پسره هنوز سرش پایین بود غذا رو آوردن
سینا : بوی خوب زرشک پلو پیچیده بود به غذا نگاه کردم می خواستم شروع کنم که پشیمون شدم نکنه دعوام کنه به کل آموزش های دیوید و یادم رفت پس بیخیال اون زرشک پلو شدم که داشت چشمک میزد
مهیار : خواست بخوره که پشیمون شد البته اینجوری بهش یاد دادن ..میتونی بخوری
تا خواستم برگردم صدای غار و غور شکمم در اومد خیلی خجالت کشیدم شرط میبندم گونه هام سرخ شده
مهیار: صدای غار و غور چیزی اومد برگشتم ببینم چی بود که دیدم پسره دست گذاشته رو دلش و گونه هاش سرخ شده یک لحظه خندم گرفت سریع جمعش کردم حقم داشت از صبح چیزی نخورده بود به مهماندار گفتم غذا رو الان بیارن پسره هنوز سرش پایین بود غذا رو آوردن
سینا : بوی خوب زرشک پلو پیچیده بود به غذا نگاه کردم می خواستم شروع کنم که پشیمون شدم نکنه دعوام کنه به کل آموزش های دیوید و یادم رفت پس بیخیال اون زرشک پلو شدم که داشت چشمک میزد
مهیار : خواست بخوره که پشیمون شد البته اینجوری بهش یاد دادن ..میتونی بخوری
۳.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.