آه جز آینهای کهنه مرا همدم نیست


آه جز آینه‌ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست!

یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست

اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست

من از این فاصله‌ها هیچ ندارم گله‌ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست

لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست

تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست

#سید_تقی_سیدی


دیدگاه ها (۰)

قاصدک های پریشان را که با خودباد بردباخودم گفتم مرا هم می تو...

‌‌☁️🤍☁️🤍☁️🤍چشم از پی آن دارم تا روی تو می‌بینمدل را همه میل ...

‌از قیدِ خط و زلف، امید نجات هستبیچاره عاشقی که شود مبتلای چ...

‌جان مرا بی تو نیست برگ حیات #عراقی#شجریانصدایت یکی نرگس نوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط