چند پارتی جیمین ❤️🩹🥲....
چند پارتی جیمین ❤️🩹🥲....
تصمیم گرفتم غذاهای مورد علاقشو درست کنم شاید اینجوری باهام اشتی کرد کی میدونه!
چند ساعتی میشد که داشتم غذاهارو درست میکردم خیلی سعی کردم با دقت کارو انجام بدم...
جیمین:
از خواب بیدارشدم رفتم صورتمو ابی زدم و لباسامو پوشیدم وقتی اومدم بیرون دیدم نینا غذا های که دوست دارمو درست کرده
نینا: جیمینی بیا باهم اشتی کنیم ببین غذاهای که دوست داری رو درست کردم
جیمین: اشتهایی به غذا ندارم میرم بیرون منتظرم نمون بخواب
نینا: امااا جیمین من برای تو درست کردم
جیمین: گفتم نمیخورم از خونه زدم بیرونو سوار ماشین شدم...
نینا: انتظار همچین رفتاری رو نداشتم خیلی ناراحت بودم گریم گرفته بود ولی تسلیم نشدم!!
رفتم لباسامو پوشیدم و راه افتادم که برم گلی که جیمین دوست داره رو برم بخرم
تو راه همش داشتم فکر میکردم چجوری از دلش در بیارم؟؟؟
تو همین فکرا بودم که به مغازه ی گل فروشی رسیدم...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت ❤️🩹؟
تصمیم گرفتم غذاهای مورد علاقشو درست کنم شاید اینجوری باهام اشتی کرد کی میدونه!
چند ساعتی میشد که داشتم غذاهارو درست میکردم خیلی سعی کردم با دقت کارو انجام بدم...
جیمین:
از خواب بیدارشدم رفتم صورتمو ابی زدم و لباسامو پوشیدم وقتی اومدم بیرون دیدم نینا غذا های که دوست دارمو درست کرده
نینا: جیمینی بیا باهم اشتی کنیم ببین غذاهای که دوست داری رو درست کردم
جیمین: اشتهایی به غذا ندارم میرم بیرون منتظرم نمون بخواب
نینا: امااا جیمین من برای تو درست کردم
جیمین: گفتم نمیخورم از خونه زدم بیرونو سوار ماشین شدم...
نینا: انتظار همچین رفتاری رو نداشتم خیلی ناراحت بودم گریم گرفته بود ولی تسلیم نشدم!!
رفتم لباسامو پوشیدم و راه افتادم که برم گلی که جیمین دوست داره رو برم بخرم
تو راه همش داشتم فکر میکردم چجوری از دلش در بیارم؟؟؟
تو همین فکرا بودم که به مغازه ی گل فروشی رسیدم...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت ❤️🩹؟
۵۰.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.