چند پارتی جیمین

چند پارتی جیمین ❤️‍🩹🥲....

نینا: جیمینی قهر نکن دیگهه ببخشید خبب
جیمین: چیو ببخشم اون ظرف تنها یادگاری مادرم بودد
نینا: خبب جیمین از قصد که ظرفو نشکوندم فقط خواستم بشورمش از دستم افتاد ...
جیمین: اگه توهم تنها چیزی که از مادرت برات مونده بود و الان دیگه نداشتیش ناراحت نبودیی؟؟
نینا: چراا جیمین...
ولی خب باور کن از قصد نبود معذرت میخوام دیگهه
جیمین: اهه ولم کن دیگه نینا هی ببخشید ببخشید با معذرت خواهی چیزی درست نمیشه کههه
نینا: جیمین «دیگه کم کم داشتم بغض میکردم درسته تقصیر من بود ولی خب تا کی قراره باهام قهر باشه خبب؟؟» منو ببخش دیگه
جیمین: رفتم تو اتاق کارم و درو بستم...
واقعا خیلی ناراحت بودم اگه من به جای نینا بودم هیچوقت باهام حرف نمیزد الان چه توقعی داره از من؟؟؟ چطوری انقدر حواس پرتههه!!!! بشدت ناراحت بودم... سرمو روی بالشت گذاشتم و نفهمیدم کی به خواب رفتم
نینا:
جیمین حق داشت از دستم ناراحت باشه
ولی دیگه باید کوتاه بیاد...
رفتم توی اتاقش وقتی دیدم خوابیده رفتم و روش پتو انداختم چند ثانیه ای داشتم نگاش میکردم و با فکری که به ذهنم اومد از اتاق بیرون اومدم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت❤️‍🩹؟
دیدگاه ها (۴۲)

چند پارتی جیمین ❤️‍🩹🥲.... تصمیم گرفتم غذاهای مورد علاقشو درس...

چند پارتی جیمین ❤️‍🩹🥲... گل های زیادی بود گیج شده بودم کدو...

چند پارتی جیمین 🌸💞... بلاخره کارم تموم شد رفتم خونه رو تخت د...

میدونم نمیگید ولی....

ویو نینا بیدار شدم داخل اون آکواریوم لعنتی بودم رفتم بالا و ...

حاجی رفتیم خونه ی دایی بابامبعد پسر وسطیش همسن داداشمه و باه...

پارت ۳چند دقیقه بعدویو جیمینوقتی به خودم اومدم فهمیدم چیکار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط