بغلم کن که تگرگی به جهانم نرسد

بغلم کن که تگرگی به جهانم نرسد
و نگاهم ن که...
دلِ من باز ویران نشود.
بغلم کن که بگیرد بدنم
بوی عطرت را
که نسیم گر گذر کرد،حیران نشود
و امیدش از عشق
نه بمیرد نه از بین رود
نه نباید بروی،عشق دلش میگیرد
بروی ابر ها میمیرند
و...و باران میشوند می بارند.
تو نباشی گر ببارند
همه ی شهر دلش میگیرد
قاصدک گل کاج و خیابان
همه اندوهگین وَ لبریز از غم
می شوند،در بطن قلبشان...
بغلم کن
تا که مرگی...به جانم نرسد

بغلم کن که اگر دوستم داری
بغلم کن که اگر ماتم داری
بغلم کن... در تو چیزیست
که به ان باید برسم
در تو چیزیست که زلال است
روشنایی دارد
و چه زبباست...
وشبیه است به ایمان به خداوند به دریا... #وحید_ابراهیمی
دیدگاه ها (۱)

گوشه آغوشَتجایی برایَم باز کُنجایی که اِنسانی نَباشَدجایی که...

چشمهایت را باز می کنی و می گویمدوستت دارم آنقدر کهگاهی یادم ...

‍ روزی از پیش شما خواهم رفتبه جهانی همه سبزپر از آواز قناری ...

دور نیستم همین جا پهلو گرفتم بین دو انگشت توانای تو وقتی مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط