رمان یادت باشد ۱۱۹
#رمان_یادت_باشد
#پارت_صد_و_نوزده
صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچید. بعد از دعای صبح گاهی که شهید گلستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک
دو، سه؛ شهید! ولی الان انگار دو کوهه خلوت کرده و منتظره. منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن.
چند روزی به عنوان خادم در دوکوهه ماندیم. گاهی از اوقات حمید را میدیدم که با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست. روز سوم که دوکوهه بودیم، کاروانی از تهران می خواستند به دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند. این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان های اصلی دوکوهه فاصله دارد؛ جایی که بچه های تخریب برای آموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند. چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت. با تصمیم مسئولین قرار شد زائران را با ماشین به حسینیه تخریب برسانیم. من هم همراهشان رفتم.
طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند، گفتم: اینجا مثل باند پرواز می مونه. خیلی از شهدا از همین جا، از همین ساختمونها پروازشون رو شروع کردن و نهایت توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن. قدر این چند ساعتی که دوکوهه هستید رو بدونید. چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم. یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان
تخریب. هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه ها تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند
دست نخورده باقی مانده بود. مراسم روایت گری و مداحی که انجام شد، دوباره سوار ماشین نها شدیم و برگشتیم.
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه
صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچید. بعد از دعای صبح گاهی که شهید گلستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک
دو، سه؛ شهید! ولی الان انگار دو کوهه خلوت کرده و منتظره. منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن.
چند روزی به عنوان خادم در دوکوهه ماندیم. گاهی از اوقات حمید را میدیدم که با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست. روز سوم که دوکوهه بودیم، کاروانی از تهران می خواستند به دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند. این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان های اصلی دوکوهه فاصله دارد؛ جایی که بچه های تخریب برای آموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند. چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت. با تصمیم مسئولین قرار شد زائران را با ماشین به حسینیه تخریب برسانیم. من هم همراهشان رفتم.
طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند، گفتم: اینجا مثل باند پرواز می مونه. خیلی از شهدا از همین جا، از همین ساختمونها پروازشون رو شروع کردن و نهایت توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن. قدر این چند ساعتی که دوکوهه هستید رو بدونید. چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم. یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان
تخریب. هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه ها تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند
دست نخورده باقی مانده بود. مراسم روایت گری و مداحی که انجام شد، دوباره سوار ماشین نها شدیم و برگشتیم.
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه
۵.۴k
۲۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.