پارت

پارت 4

ویو یونگی
وقتی رفتیم رسیدیم به یه کافه. جیسو خیلی اصرار کرد که بریم یه چیزی بخوریم، اما وقتی جلوی در قرار گرفتم فهمیدم که نباید بریم داخل برای همین غیر مستقیم علامت دادم که بریم اونور چون...

ویو لونا
وقتی گرم صحبت بودیم دیدم چند نفر جلوی در هستن ولی بعد که داشتن میرفتن فهمیدم همون بانده برا همین به بچه ها گفتم: بچه ها اینجان اینجان
و سریع بلند شدیم و رفتیم سمتشون که فرار کردم و ما هم سوار موتورامون شدیم و رفتیم دنبالشون

ویو یونگی
فرار کردیم که فهمیدم اومدن دنبالمون پس سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت عمارت. بعد چند دقیقه که رسیدیم فهمیدیم دیگه دنبالمون نمیان

جیسو: هوفف از دست این پلیسا نمیتونیم یه خرید بریم
جونگ کوک: این پیشنهاد خودت بود که بریم کافه هاا
جیسو: گگگگ(اداشو در اورد)
تهیونگ: بسهه ( عربده) نمیبینین رییس جلوتون هست؟ شما کی دست از این بچه بازیاتون برمیدارین؟ کوک از تو بعیده تو جانشین هستی ها
یونگی: افرین تهیونگ. اما میزاشتی ادامه بدن شاید یکیمون اخر به دست من میرفت.

ادامه دارد....
_____________
ببخشید کن بود حالم خوب نبود پارت بعد جبران میکنم
دیدگاه ها (۰)

سلام کیوتااصلا فیک رو حمایت نمیکنید من این همه دارم زحمت میک...

بچه هامون چنگده کیوتن😍خب خب بچه ها میخوام یه رمان بنویسم به ...

سلامم ببخشید نبودم اول که گوشیمو گرفته بودن بعد هم گوشیمو عو...

بچه ها پرونده معمایی پارت 3 رو گذاشتم چون قراره یکشنبه بریم ...

عشق چیز خوبیه پارت ۲ رفتم دم در لینو اومد لایا هم همراهش بود...

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط