هر کشته ای در گوشه ای اندر بیابانست
هر کشته ای در گوشه ای اندر بیابانست
لیلا ز داغ اکبرش از دیده گریانست
زینب به کنج خیمه اش زار و پریشانست
عابد به بستر خفته و از دیده گریانست
شام غریبانست
بین کودکان شاه دین غمگین و نالانند
اهل حرم در خیمه ها تشنه و عطشانند
اهل حریم شاه دین بی حال و بی جانند
فکر حسین و تشنه و جمع عزیزانند
شام غریبانست
طفلان همه زار و غمین
بنشسته اند روی زمین
تشنه لب و زار و حزین
اندر عزای شاه دین
شام غریبانست
طفلان همه بی یاورند
بی اکبر و بی اصغرند
نالان و با چشم ترند
بی سقا و آب آورند
شام غریبانست زینب پریشانست
شاعر زنده یاد ماشاالله مهرنیا
لیلا ز داغ اکبرش از دیده گریانست
زینب به کنج خیمه اش زار و پریشانست
عابد به بستر خفته و از دیده گریانست
شام غریبانست
بین کودکان شاه دین غمگین و نالانند
اهل حرم در خیمه ها تشنه و عطشانند
اهل حریم شاه دین بی حال و بی جانند
فکر حسین و تشنه و جمع عزیزانند
شام غریبانست
طفلان همه زار و غمین
بنشسته اند روی زمین
تشنه لب و زار و حزین
اندر عزای شاه دین
شام غریبانست
طفلان همه بی یاورند
بی اکبر و بی اصغرند
نالان و با چشم ترند
بی سقا و آب آورند
شام غریبانست زینب پریشانست
شاعر زنده یاد ماشاالله مهرنیا
۱.۹k
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.