عضو هشتم
عضو هشتم
وقتی از جیمین حامله ای و بچهرو نمی خوای
پارت دوم
ات:سلام
همه:سلام
ات:جیمین کجاست؟
تهیونگ:تو اتاقه
رفتم تو اتاقمون که دیدم جیمین با بالاتنه ی لخت رویه تخت خوابیده
ات:سلام
جیمین:سلام
رفتم سر کشو و یه بسه ی دیگه از اون قرص ها خوردم که جیمین صدام کرد
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:بیا کارت دارم
تا رفتم سمتش دستم و گرفت و روم خیمه زد
ات: جیمینا
جیمین:جانم(خمار)
ات: نمیتونیم این کارو بکنیم
جیمین:براچی ؟
ات:پریودم (الکی گفت)
جیمین:اهههه لعنت به پریودی
ات:بهتره بری پیش پسرا تا یادت بره(خنده)
جیمین:باشه ....بیا باهم بریم
ات:باشه بزار لباسمو عوض کنم
لباسامو عوض کردیم و باهم رفتیم پایین
دلم خیلی درد گرفته بود به قدری که دوست داشتم از دردش جیغ بکشم و گریه کنم فکر کنم قرص ها داره عمل میکنه
اما من پشیمون شدم قلبم یه جوری شده دلم نمی خواد قاتل بچم باشم
جیهوپ:ات حالت خوبه
ات:نه (گریه)
همه سریع اومدن پیشم و شروع کردن حالم رو پرسیدن
جیمین:پسرا مال پریودیشه چیزی نیست
ات: م...من (گریه)
جین:تو چی؟
ات: نمیخوام بچم بمیره (گریه)
جیمین:بچه چی؟
قرص هارو از تو جیبم در آوردم تا جیمین روشون رو خوند عصبی شد
جیمین: میخواستی بچمونو بکشی ؟(عصبی و بلند)
نامجون:جیمین آروم باش
جیمین:چطوری آروم باشم ها اون میخواسته بچمونو بکشه( داد )
شوگا: ات از همش خوردی ؟
ات:دوتا بستشو کامل خوردم (گریه)
شوگا:زود باشین باید بریم بیمارستان
درد دلم از قبل بیشتر شده بود توان راه رفتنم نداشتم همون لحظه تهیونگ بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین
تهیونگ: زود باشین بریم بیمارستان( بلند)
کم کم از درد زیاد داشتم بیهوش میشدم
جیهوپ:ات منو ببین .....نخواب باشه ؟ چشاتو نبند
جیمین: آخه تو با اجازه ی کی قرص خوردی ها(داد)
شوگا:آروم باش جیمین فعلأ باید نگران خود ات باشیم تا بچه
جیهوپ:ات ات
دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
از زبون جیمین
یه لحظه هواسم پرت شد که با صدای جیهوپ برگشتم سمت ات که دیدم خون ریزی کرده و بیهوشه
جیمین:ات ات عشقم ببخشید ببخشید اصلا هرکاری میخوای بکن بیدار شو فقط لطفاً جون من (بغض)
شوگا:رسیدیم
سریع ات رو بغل کردم بردمش تو بیمارستان تا رفتیم داخل همه شناختنمون رو همه سریع اومدن دور و ورمون و ات رو بردن تو اتاق تا چکابش کنن
نامجون: خبر اینکه ات بیمارستانه همه جا پخش شده
نشسته بودم رو زمین که جونگ کوک اومد پیشم
جونگکوک:بلند شو رو صندلی بشین اینجا کثیفه
وقتی از جیمین حامله ای و بچهرو نمی خوای
پارت دوم
ات:سلام
همه:سلام
ات:جیمین کجاست؟
تهیونگ:تو اتاقه
رفتم تو اتاقمون که دیدم جیمین با بالاتنه ی لخت رویه تخت خوابیده
ات:سلام
جیمین:سلام
رفتم سر کشو و یه بسه ی دیگه از اون قرص ها خوردم که جیمین صدام کرد
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:بیا کارت دارم
تا رفتم سمتش دستم و گرفت و روم خیمه زد
ات: جیمینا
جیمین:جانم(خمار)
ات: نمیتونیم این کارو بکنیم
جیمین:براچی ؟
ات:پریودم (الکی گفت)
جیمین:اهههه لعنت به پریودی
ات:بهتره بری پیش پسرا تا یادت بره(خنده)
جیمین:باشه ....بیا باهم بریم
ات:باشه بزار لباسمو عوض کنم
لباسامو عوض کردیم و باهم رفتیم پایین
دلم خیلی درد گرفته بود به قدری که دوست داشتم از دردش جیغ بکشم و گریه کنم فکر کنم قرص ها داره عمل میکنه
اما من پشیمون شدم قلبم یه جوری شده دلم نمی خواد قاتل بچم باشم
جیهوپ:ات حالت خوبه
ات:نه (گریه)
همه سریع اومدن پیشم و شروع کردن حالم رو پرسیدن
جیمین:پسرا مال پریودیشه چیزی نیست
ات: م...من (گریه)
جین:تو چی؟
ات: نمیخوام بچم بمیره (گریه)
جیمین:بچه چی؟
قرص هارو از تو جیبم در آوردم تا جیمین روشون رو خوند عصبی شد
جیمین: میخواستی بچمونو بکشی ؟(عصبی و بلند)
نامجون:جیمین آروم باش
جیمین:چطوری آروم باشم ها اون میخواسته بچمونو بکشه( داد )
شوگا: ات از همش خوردی ؟
ات:دوتا بستشو کامل خوردم (گریه)
شوگا:زود باشین باید بریم بیمارستان
درد دلم از قبل بیشتر شده بود توان راه رفتنم نداشتم همون لحظه تهیونگ بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین
تهیونگ: زود باشین بریم بیمارستان( بلند)
کم کم از درد زیاد داشتم بیهوش میشدم
جیهوپ:ات منو ببین .....نخواب باشه ؟ چشاتو نبند
جیمین: آخه تو با اجازه ی کی قرص خوردی ها(داد)
شوگا:آروم باش جیمین فعلأ باید نگران خود ات باشیم تا بچه
جیهوپ:ات ات
دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
از زبون جیمین
یه لحظه هواسم پرت شد که با صدای جیهوپ برگشتم سمت ات که دیدم خون ریزی کرده و بیهوشه
جیمین:ات ات عشقم ببخشید ببخشید اصلا هرکاری میخوای بکن بیدار شو فقط لطفاً جون من (بغض)
شوگا:رسیدیم
سریع ات رو بغل کردم بردمش تو بیمارستان تا رفتیم داخل همه شناختنمون رو همه سریع اومدن دور و ورمون و ات رو بردن تو اتاق تا چکابش کنن
نامجون: خبر اینکه ات بیمارستانه همه جا پخش شده
نشسته بودم رو زمین که جونگ کوک اومد پیشم
جونگکوک:بلند شو رو صندلی بشین اینجا کثیفه
۱۰.۰k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.