چهار سال بعد

چهار سال بعد
ویو آت
تو اتاقم بودم که صدای جیغ و داد اومد رفتم طبقه پایین دیدم سوبیوک روی جیمین آب ریخته و جیمین داره دنبالش می‌کنه سریع اومد پیش من
@ مامانی کمک بابایی میخواد منو بکشه
+بابا آدم بدیه برو با آب پاش خیسش کن
@چشم...بابای بد واستا
×ات بچتو جمع کن
بعد سوبیوک دنبال جیمین افتاد و جیمین فرار کرد از خنده داشتم جر میخوردم
×بخند معلومه که وضعیت من خنده داره
+پسر نازم بیا اینجا یه دقیقه
@باشه مامانی
اومد
+گوشت و بیار
گوشش و آورد نزدیک که سریع تفنگ آبپاش و گرفتم و پرت کردم سمت جیمین
+جیمین نوبت توعه
@مامان خیلی بدیییی
×فرار کن فسقلی
که ایندفعه جیمین افتاد دنبال سوبیوک
منم رفتم دانشگاه...چهار سال گذشته من تهیونگ و فراموش کردم و آرزو میکنم دیگه نبینمش برا همون اومدیم آمریکا
ویو تهیونگ
فهمیدم اون لونا هرزه بهم خیانت کرده...تو این چند سال فقط دلم میخواد آت و ببینم و بچم...همه جارو گشتم ولی نبود...آت سابقه خودکشی داشته سه بار میترسم خودشو و بچه رو کشته باشه قطره اشکی از رو گونم چکید که در زدن
-بیا تو
¢قربان.باید برید آمریکا
-چرا؟
¢بار جدید افتتاح کردین یادتون میاد؟خب فردا افتتاحیه هست
دیدگاه ها (۲)

-باشه برو¢با اجازهویو جیمینمنو آت به همه گفتیم عروسی کردیم و...

ویو جیمینکه آت با داد گفت+بس کنید بعد رفت تو اتاقش شاید اینه...

اسلاید دو ات

ویو آتانگار اصلا به دل نگرفته بود لبخند زد و دستشو دراز کرد ...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط