ویو جیمین
ویو جیمین
که آت با داد گفت
+بس کنید
بعد رفت تو اتاقش شاید اینهمه سخت گیری براش خوب نیست بالاخره من اربابش نیستم ولی همیشه حرفم و گوش میده فقط میخوام موفق بشه رفتم دم در اتاقش و در زدم
+بیا تو
رفتم تو رو تخت لش کرده بود رفتم و کنارش نشستم
+ببخشید بابت نمره ام
×باشه...آت..
+بله
×امروز یه بار جدید افتتاح میشه دوستم ازم خواست که با تو برم اونجا به عنوان...
+یه زوج؟
لپ هام قرمز شد
ویو آت
این مرد خیلی با شخصیت و مهربونه
+میام
×ا..آت من ارباب تو نیستم هروقت خواستی میتونی درخواست هامو رد کنی
+اوهوم...ولی درخواست های بدی نکردی و منم دلیلی برای رد کردن ندارم
×ممنون.. ساعت ۷ آماده باش
+چشم
لبخندی سر رضایت زد و رفت
ساعت هفت
ویو آت
یه لباس باز برداشتم (اسلاید بعد و کفشش هم اسلاید بعدش) آرایش کردم و و موهامو درست کردم و رفتم پایین پرستار سوبیوک اومده بود داشت باهاش بازی میکرد بغلش کردم و رفتم حیاط جیمین خیلی خوشگل شده بود تا منو دید یکم اخم کرد ولی سریع خودشو جمع کرد
×بریم
+هوم
که آت با داد گفت
+بس کنید
بعد رفت تو اتاقش شاید اینهمه سخت گیری براش خوب نیست بالاخره من اربابش نیستم ولی همیشه حرفم و گوش میده فقط میخوام موفق بشه رفتم دم در اتاقش و در زدم
+بیا تو
رفتم تو رو تخت لش کرده بود رفتم و کنارش نشستم
+ببخشید بابت نمره ام
×باشه...آت..
+بله
×امروز یه بار جدید افتتاح میشه دوستم ازم خواست که با تو برم اونجا به عنوان...
+یه زوج؟
لپ هام قرمز شد
ویو آت
این مرد خیلی با شخصیت و مهربونه
+میام
×ا..آت من ارباب تو نیستم هروقت خواستی میتونی درخواست هامو رد کنی
+اوهوم...ولی درخواست های بدی نکردی و منم دلیلی برای رد کردن ندارم
×ممنون.. ساعت ۷ آماده باش
+چشم
لبخندی سر رضایت زد و رفت
ساعت هفت
ویو آت
یه لباس باز برداشتم (اسلاید بعد و کفشش هم اسلاید بعدش) آرایش کردم و و موهامو درست کردم و رفتم پایین پرستار سوبیوک اومده بود داشت باهاش بازی میکرد بغلش کردم و رفتم حیاط جیمین خیلی خوشگل شده بود تا منو دید یکم اخم کرد ولی سریع خودشو جمع کرد
×بریم
+هوم
- ۶.۴k
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط