ویو آت
ویو آت
انگار اصلا به دل نگرفته بود لبخند زد و دستشو دراز کرد سمتم
×اسمم جیمینه...پیشم بمون تا وقتی بچت بدنیا بیاد و عاشق بشی و ازدواج کنی
از تعجب پشمام ریخته بود قبول کردم
-باشه ولی حق نداری بهم دست بزنی
×تا حالا رابطه جنسی نداشتم خجالت
-چرا خجالت میکشی؟
×ولش کن
-باشه
×برو خسته ای بخواب
-جیمین...هوس...بستنی کردم
×الان برات میارم
-شکلاتی باشه روش هم شکلات تیکه اییی
×امر دیگه ای نی؟
-نه ذوق
×هوففف
رفت و چند دقیقه بعد برام بستنی آورد و سریع خوردم با دهن پر گفتم
-تو چجوری میخوای نه ماه منو تحمل کنی
×نمیدونم
-هزوقت خواستی بگو تا از پیشت برم
×نه من تنهام پس ترجیح میدم بمونی
-باش.
فردا
ویو تهیونگ
معلوم نیست کدوم گوری رفته با اون بچه خیلی نگرانش بودم از ۱۲ سالگی زیاد بیرون نرفته بدزدنش چی؟به بادیگارد ها گفتم دنبالش بگردن
شرط ۴۵ لایک
۵ کامنت
انگار اصلا به دل نگرفته بود لبخند زد و دستشو دراز کرد سمتم
×اسمم جیمینه...پیشم بمون تا وقتی بچت بدنیا بیاد و عاشق بشی و ازدواج کنی
از تعجب پشمام ریخته بود قبول کردم
-باشه ولی حق نداری بهم دست بزنی
×تا حالا رابطه جنسی نداشتم خجالت
-چرا خجالت میکشی؟
×ولش کن
-باشه
×برو خسته ای بخواب
-جیمین...هوس...بستنی کردم
×الان برات میارم
-شکلاتی باشه روش هم شکلات تیکه اییی
×امر دیگه ای نی؟
-نه ذوق
×هوففف
رفت و چند دقیقه بعد برام بستنی آورد و سریع خوردم با دهن پر گفتم
-تو چجوری میخوای نه ماه منو تحمل کنی
×نمیدونم
-هزوقت خواستی بگو تا از پیشت برم
×نه من تنهام پس ترجیح میدم بمونی
-باش.
فردا
ویو تهیونگ
معلوم نیست کدوم گوری رفته با اون بچه خیلی نگرانش بودم از ۱۲ سالگی زیاد بیرون نرفته بدزدنش چی؟به بادیگارد ها گفتم دنبالش بگردن
شرط ۴۵ لایک
۵ کامنت
- ۸.۴k
- ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط