استاد من یک مافیاست part 7
استاد من یک مافیاست part 7
راوی
بعد از معرفی
ویوی لیسا
شیومین پسر باحالی بود امیداورم بعدا باهم به مشکل بر نخوریم
نامجون : خب بسه دیگه راه بیوفتیم سمت مهمونی
راوی
همه سوار ماشین شدند و راه افتادند سمت باری که مهمونی داخلش بود دخترا لباساشون رو عوض کردند و وارد شدند
جنی : چه بزرگه
لیسا : این دوباره یه جای بزرگ دید خدایا خفه شو لطفا جنی
داشتم با جنی حرف میزدم که دیدم یه دختره اومد سمت نامجون و بغلش کرد فکر کردم دوست دختره نامجونه ولی باورم نمیشد
نامجون : اون جو چند بار بهت گفتم بغلم نکن خوشم نمیاد
اون جو : ببخشید داداشی
داداشی یعنی نامجون خواهر داره
نامجون : باشه برو پیش دوستات
رزی : لیسا بیا پشت من وایسا
لیسا :چرا
رزی : این پسره خیلی بد نگات میکنه
لیسا : رزی من دیگه بزرگ شدم ولم کن
کی داره منو بد نگاه میکنه چشم انداختم ببینم کیو میگه که اونو دیدم...............
راوی
بعد از معرفی
ویوی لیسا
شیومین پسر باحالی بود امیداورم بعدا باهم به مشکل بر نخوریم
نامجون : خب بسه دیگه راه بیوفتیم سمت مهمونی
راوی
همه سوار ماشین شدند و راه افتادند سمت باری که مهمونی داخلش بود دخترا لباساشون رو عوض کردند و وارد شدند
جنی : چه بزرگه
لیسا : این دوباره یه جای بزرگ دید خدایا خفه شو لطفا جنی
داشتم با جنی حرف میزدم که دیدم یه دختره اومد سمت نامجون و بغلش کرد فکر کردم دوست دختره نامجونه ولی باورم نمیشد
نامجون : اون جو چند بار بهت گفتم بغلم نکن خوشم نمیاد
اون جو : ببخشید داداشی
داداشی یعنی نامجون خواهر داره
نامجون : باشه برو پیش دوستات
رزی : لیسا بیا پشت من وایسا
لیسا :چرا
رزی : این پسره خیلی بد نگات میکنه
لیسا : رزی من دیگه بزرگ شدم ولم کن
کی داره منو بد نگاه میکنه چشم انداختم ببینم کیو میگه که اونو دیدم...............
۳.۴k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.