🌱›بخونیــم‹🤍🦦
🌱›بخونیــم‹🤍🦦
مادربزرگ یک ضبطِ قدیمی داشت که همیشه باهاش آهنگ گوش میکرد.
خودم چند بار دیده بودم که موقع گوش کردن آهنگ ها بیاختیار اشک میریخت.
دیروز که بهش گفتم چرا گریه میکنی؟ نمیدونست برای چی؟
اون نمیدونست چرا گریش گرفته بود.
ولی من میدونستم که اون نوار اولین کادویی بود که بابابزرگ بهش داده بود و با هربار گوش کردن اون آهنگ ها ، گریش میگیره...
یه آدمایی هستند تو زندگی که خودشون فراموش میشن، ولی صداشون، عطرشون، حرفهاشون و هرچیزی که متعلق به اون بوده فراموش نمیشن.
مثل یه زخمی که روی بدنت جاش مونده باشه، ولی ندونی چرا و از کجا این زخم رو بدنته...
فراموش نشید الهی...
مادربزرگ یک ضبطِ قدیمی داشت که همیشه باهاش آهنگ گوش میکرد.
خودم چند بار دیده بودم که موقع گوش کردن آهنگ ها بیاختیار اشک میریخت.
دیروز که بهش گفتم چرا گریه میکنی؟ نمیدونست برای چی؟
اون نمیدونست چرا گریش گرفته بود.
ولی من میدونستم که اون نوار اولین کادویی بود که بابابزرگ بهش داده بود و با هربار گوش کردن اون آهنگ ها ، گریش میگیره...
یه آدمایی هستند تو زندگی که خودشون فراموش میشن، ولی صداشون، عطرشون، حرفهاشون و هرچیزی که متعلق به اون بوده فراموش نمیشن.
مثل یه زخمی که روی بدنت جاش مونده باشه، ولی ندونی چرا و از کجا این زخم رو بدنته...
فراموش نشید الهی...
۳.۶k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.