گوناگون maryam

دیدگاه ها (۱)

چند سالی از ازدواجشان میگذشت اما چیزی بینِشان عوض نشده بود ،...

...دلم یک خانه ی قدیمی می خواهد ...یک حال و هوایِ سنتی و اصی...

بانام یاداو....به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرس...

روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ ...

حمودی.🤩

لایکوفالو.وکامنت.یادتون.نر.اگر.خوشتون.امدکامنت.بزارید

بايد باهات حرف بزنم.دستمو گرفت و نشوندم روی مبل،گفت: چرا آست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط