part6
#part6
عشق ممنوعه🚫❤️
(forbidden love) ♡
جینای: با نوری که از پنجره ی اتاقم به صورتم میخورد بیدار شدم و اماده شدم تا برم دبیرستان !
وی: با شوگا کمی ورزش کردیم و اماده شدیم بریم دبیرستان تو راه همون دختره رو دیدم!
جینای: داشتم میرفتم که با وی و شوگا روبرو شدم رفتم بهشون سلام کردم و اونا هم جواب دادن!
شوگا: تو توی دبیرستان مایی؟! چه تصادفی! وی بریم!
جینای: رسییدیم بله اونا تو کلاس منم بودن! چون من تازه به اون دبیرستان منتقل شده بودم شناختی نداشتم! که گنگ مدرسس و غیره و دوستیم نداشتم!
عشق ممنوعه🚫❤️
(forbidden love) ♡
جینای: با نوری که از پنجره ی اتاقم به صورتم میخورد بیدار شدم و اماده شدم تا برم دبیرستان !
وی: با شوگا کمی ورزش کردیم و اماده شدیم بریم دبیرستان تو راه همون دختره رو دیدم!
جینای: داشتم میرفتم که با وی و شوگا روبرو شدم رفتم بهشون سلام کردم و اونا هم جواب دادن!
شوگا: تو توی دبیرستان مایی؟! چه تصادفی! وی بریم!
جینای: رسییدیم بله اونا تو کلاس منم بودن! چون من تازه به اون دبیرستان منتقل شده بودم شناختی نداشتم! که گنگ مدرسس و غیره و دوستیم نداشتم!
۱.۰k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.