part

#part7
عشق ممنوعه🚫❤️

(forbidden love) ♡

جینای: زنگ اخر کلاس هم خورد خسته بلند شدم و از لیجونگ خدافظی کردم راه افتادم به سمت خونه! لیجونگ بهم گفته بود که امشب با بعضی از بچه های کلاس دورهمی دارن ازم پرسید که میام؟! منم جواب کاملی بهش ندادم و گفتم بهت پیامک مییدم! بعد از ظهر شده بود دیدم کاری ندارم و به لیجونگ پیامک دادم و بهش گفتم میام دورهمی! کمد لباسمو باز کردم و یکی از لباسامو برادشتم و تن کردم! از خونه زدم بیرون!
وی: امشب با بچه های کلاس دورهمی داشتیم! اماده شدم و سوار ماشینم شدم و راه دورهمی رو گرفتم!
دیدگاه ها (۰)

#part8عشق ممنوعه🚫❤️(forbidden love) ♡جینای: رسیدم! خونه ای ش...

#part9عشق ممنوعه🚫❤️(forbidden love) ♡جینای: مثلا چیکار میخوا...

#part6عشق ممنوعه🚫❤️(forbidden love) ♡جینای: با نوری که از پن...

#part5عشق ممنوعه🚫❤️(forbidden love) ♡جینای: من باید برم اقای...

بازگشت عشق پارت سوما/ش: جواب منفی من به شما ربطی نداره. حالا...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط