سناریو

سناریو
وقتی بهشون میگی با دوستات میخوای بری بیرون

نامجون : صبر کن بزار کتاب خوندنم تموم بشه خودم میرسونمت
ات : بدو دیگ دیرم شد

جین : اهههه ات حواسم پرت کردی غذام سوخت
ات : مگ تقصیر منه

یونگی : هرجا میری برو فقط بزار بخوابم
ات : 😐ای خدا فقط بخوابا

هوسوک : سانشاینم اول راجب رقص جدیدم نظر بده بعد برو
ات : رقصت عالیه حالا میتونم برم
هوسوک : اره برو

جیمین : مثل اینکه ی چیزی یادت رفته
ات : چی موچیم (به گونه اش اشاره کرد ) حالا میتونی بری😊
ات : مرسی😍

تهیونگ : باش برو فقط دیر نیا خونه
ات : باش عشقم

جونگکوک : برو برگشتم سر راه برام شیرموز بخر
ات : چقدر شیرموز میخوری
جونگکوک : دوست دارم خب
ات : 😮‍💨 باش برات میخرم
دیدگاه ها (۱)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 24جیمین با دیدن پدرو مادرش به ...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 25دوهفته بعددوهفته تمام مثل بر...

سناریو وقتی بارداری و نصف شب هوس خوراکی میکنینامجون : نامجو...

سناریووقتی سرت همش تو گوشیهنامجون : گوشی از دستت میگیره بجاش...

p¹⁰_ هوی وحشی+ من کوچولو نیستم وحشی ام نیستم_ عه اینطوریاس؟؟...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط