اینک در هر لذتی دردی

اینک در هر لذتی، دردی
و در هر جرعه شرابی ،شرنگی را سر می‌کشم
هرگز ندانستم که تنهایی تا چسان تلخ است
تنها ماندن، بی حضور تو
دیدگاه ها (۱)

جستار .آثار آلبرتو جیاکومتّی | فرانسیس پونژآدمی و تنها آدمی ...

شب خوشخورشیدهمیشه منتظرت هستم .زیبایی خورشیدم .حتی زمانیکه د...

عشق من در تن‌پوشی سپید | جیمز جویساثری از:جیمز جویس مستانه پ...

اجتماعی«««««««««««««««««حوصله داری کمی با هم به دیگران هم بی...

🍃💚 دست ها را می‌گشایمآسمان را چون قدح در دست می‌گیرمو آن زلا...

صدایت جان دوباره می دهد به تن خسته من... به سراغ تو شبی با ت...

شرابی تلخ می خواهم بیاور درد بسیار استکه من می سوزم و می ساز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط