دلم را می بری هر دم ولی آهسته آهسته

دلـم را می بری هر دم ولی آهسته آهسته
فـراوان می کنـی دردم ولی آهسته آهسته
شراب ناب چشمت را به جامم می کنی اما
شرابت می کُشد در دَم ولی آهسته آهسته
ندیدم خیری از دنیا و اینسان زندگی کردن
بزن این زندگی برهـم ولی آهسته آهسته
شدم محزون ودلخسته ازاین احساس تنهایی
به مـردن می رسد کارم ولی آهسته آهسته
از این دار مکافـات و قیامت هم نمیترسم
کـه من ترک دلم کردم ولی آهسته آهسته
بیـا و ایـن دم آخـر کمی اندیشه کن جانـا
از ایـن آه دل سـردم ولـی آهسته آهستـه..
دیدگاه ها (۱۰)

برده طاقت از دلم روی مَهَت زیبای مناز شقایق ها سَری ای تک گُ...

میسرایم عشق تو با چشم اشکبارم گلممی نشینی بردل و برروی اشع...

مهربانی ؛ چشم بارانی چه می آید به توعاشقی  ؛ این حس روحانی چ...

‌ لبهای ترت مثل وضو قبل نماز استیعنی که در آغوش به لبهات نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط