مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
پــــارت②
ات: برو گمشو... خودتم بکشی تا سه روز از اتاق در نمیام
کوک: اتتتتتت(عربده)
کوک: خودت خواستی...(در رو شکوند و اومد تو اتاق) مگه من نمیگم بیا بیرون هاااا؟؟؟(داد)
ات: وحشی چته؟؟؟
کوک: برو تو اتاق زوددددد
ات: نرم چی میشه؟؟؟ اصن من دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم
کوک: نری چی میشه؟؟ ها... باشه..(ات رو براید بغل کرد و رفت تو اتاق مشترکشون پرتش کزد رو تخت)
ات: دیووونهههههه ولم کنننننن ایششش
کوک: مگه نگفتم تنبیهت میکنم؟؟
ات: کوک... نکن از روم پاشو
کوک:(لبای ات رو وحشیانه مک میزد و بوسه ی عاشقانه ای رو شروع کرد)
ات: ا.. اوپاا..(وقتی کوک دست کشید تا نفس بگیره گفت)
کوک: هوم
ات: چرا نمیزاری برم.. هاا؟(ناراحت)
کوک: چاگی..(نفس نفس میزد) من فردا.. باید برم جایی... باید با جین و اون دار و دستش سر و کله بزنم.. فردا خطرناکه... به دوستات بگو یه برنامه ی... دیگه بچینن با لئو و تهیونگ بریم.. باشه؟
ات: هومممم... اوپااا اخه ما میخوایم بریم مهمونییی
کوک: ات.... ببین.. آی شتتتتت... برو.
ات: واقنننن؟؟؟(خوشحال)
کوک: ولی اگه کشتنت تقصیر من نیستا
ات: کوککککیییییییی..... عاشقتممممممممممممممممممم
کوک: چاگی من..
(بعدش استغفرالله بیاید راجع بهش حرف نزنیم🌹)
(فردا)
ات: دخترا اماده این؟؟
☆: اره بیاید بریم
(رفتن داخل پاساژ و...)
___________
ادمینتون مهربونه با اینکه شرطا نرسیدن میزاره🗿🔪
به نظرتون چه اتفاقی تو پاساژ برای ات میوفته؟
امشب دو تا پارت آپ میکنم چون دو نفر جدید فالو کردن★
شرط نداریم این پارت🧃
پــــارت②
ات: برو گمشو... خودتم بکشی تا سه روز از اتاق در نمیام
کوک: اتتتتتت(عربده)
کوک: خودت خواستی...(در رو شکوند و اومد تو اتاق) مگه من نمیگم بیا بیرون هاااا؟؟؟(داد)
ات: وحشی چته؟؟؟
کوک: برو تو اتاق زوددددد
ات: نرم چی میشه؟؟؟ اصن من دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم
کوک: نری چی میشه؟؟ ها... باشه..(ات رو براید بغل کرد و رفت تو اتاق مشترکشون پرتش کزد رو تخت)
ات: دیووونهههههه ولم کنننننن ایششش
کوک: مگه نگفتم تنبیهت میکنم؟؟
ات: کوک... نکن از روم پاشو
کوک:(لبای ات رو وحشیانه مک میزد و بوسه ی عاشقانه ای رو شروع کرد)
ات: ا.. اوپاا..(وقتی کوک دست کشید تا نفس بگیره گفت)
کوک: هوم
ات: چرا نمیزاری برم.. هاا؟(ناراحت)
کوک: چاگی..(نفس نفس میزد) من فردا.. باید برم جایی... باید با جین و اون دار و دستش سر و کله بزنم.. فردا خطرناکه... به دوستات بگو یه برنامه ی... دیگه بچینن با لئو و تهیونگ بریم.. باشه؟
ات: هومممم... اوپااا اخه ما میخوایم بریم مهمونییی
کوک: ات.... ببین.. آی شتتتتت... برو.
ات: واقنننن؟؟؟(خوشحال)
کوک: ولی اگه کشتنت تقصیر من نیستا
ات: کوککککیییییییی..... عاشقتممممممممممممممممممم
کوک: چاگی من..
(بعدش استغفرالله بیاید راجع بهش حرف نزنیم🌹)
(فردا)
ات: دخترا اماده این؟؟
☆: اره بیاید بریم
(رفتن داخل پاساژ و...)
___________
ادمینتون مهربونه با اینکه شرطا نرسیدن میزاره🗿🔪
به نظرتون چه اتفاقی تو پاساژ برای ات میوفته؟
امشب دو تا پارت آپ میکنم چون دو نفر جدید فالو کردن★
شرط نداریم این پارت🧃
۱۱.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.