ساعت چنده
-ساعت چنده؟
راه می رفت؛
سیگار می کشید؛
و کف دست بر پیشانی می کوبید.
خانه در تب می سوخت.
-مامان..............بابا دوباره زده جاده خاکی!
-گفتی ساعت چند بود؟
-وای................خاک بر سرم
مرد................................
صبح سنگین می شد
ساعت مرده بود
و جای کمر بند بابا هنوز درد می کند.
ساز را برمیدارم و باز مخالف می نوازم
راه می رفت؛
سیگار می کشید؛
و کف دست بر پیشانی می کوبید.
خانه در تب می سوخت.
-مامان..............بابا دوباره زده جاده خاکی!
-گفتی ساعت چند بود؟
-وای................خاک بر سرم
مرد................................
صبح سنگین می شد
ساعت مرده بود
و جای کمر بند بابا هنوز درد می کند.
ساز را برمیدارم و باز مخالف می نوازم
- ۳۱۱
- ۲۳ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط