#لب_تشنه ها ما بین دو #دریا ... سه نقطهسرهایشان از تن جدا ام...

به دیدارم بیا هر #شب ، در این #تنهایی ِ #تنها و تاریک ِ خدا ...

در آن #نفس که بمیرم در #آرزو ی تو باشمبدان #امید دهم #جان که...

هم دانهٔ #امید به خرمن ماندهم باغ و سرای بی تو و من ماندسیم ...

در مدح تو لال می شود هر "غالی"تو مثل خدا مُحَوِلَ‌الاحوالی؛د...

#نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که #بیم سر ندارد یا #ام...

گویند مرا چو زاد #مادرپستان به دهن گرفتن آموختشبها بر #گاهوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط